آدرس وب
http://www.revayatefabric.ir/
توضیحات و جهت ورودی، به این قرارگاه ، در پست شماره 99 همین وبلاگ، گذاشته شده است
http://www.revayatefabric.ir/
توضیحات و جهت ورودی، به این قرارگاه ، در پست شماره 99 همین وبلاگ، گذاشته شده است
یکصدمین روایت و آخرین مطلب در این مقر ، ایشاالله وعده ما قرارگاه یاسین به آدرس
www.revayatefabric.ir
چند روز پیش رفته بودم دانشگاه هنر مشهد ،نمایشگاه عکس یکی از دوستان دانشجو بود در این حین بازدید با
چند تن از دانشجویان آشنا شدم ، عکس ذیل یکی از اون دانشجویان باصفاست
ازسلام و علیکمون ده دقیقه نمیگذشت،ولی اینقدر صمیمی شدیم که انگار سالها همدیگر رو
میشناختیم ، احتمالا ارواحمون تو آسمونها با هم آشنا بودن ، اینو از صحبتاش فهمیدم
خصوص وقتی که ، از پدر شیمیایی شهیدش برام گفت
توی صُحبتاش آرزوی شهادت کرد
گفتم : شهادت مرگه !! . میخوای بمیری ؟؟؟؟
به حرفم خندید و گفت : نه ، شروع یک زندگی زیباست ....
آهی کشیدم ، خدایا ، ما رو بخاطر این همه غفلت از جوونا ببخش
شما رو به خدا این جوونا ، با این نگاه الهی ، سرمایه های اصلی این مملکت نیستن ؟؟
دشمن میلیاردها دلار خرج میکنه تا این روحیه رو بگیره
ما برای حفظش چکار کردیم ؟؟؟؟؟؟؟
بی جهت نیست که رهبر عزیز به این مضمون میفرمایند:
تهدید جدی برای دشمن این جوونایند ، نه موشکها و سلاحهای ایران
خیلی حرفای دیگه زد که برام پیام داشت ، از شهدا ممنونم که این گلها رو سر راهم میذارن
به دوستای خوبم یکی دیگه اضافه شد، ازش قول گرفتم منو پیش پدر شهیدش ، سر مزارش ببره
اینا همه شون یک هدف و یک حرف دارن ، اما با مارک و آرم متفاوت
طلایند ، طلا ،،، فقط بعضیاشون یه قدری بلایند ، بلا

همه یک دل ، یک هدف ، یک رهبر و یک دشمن واحد داشته و دارند
همه این جوونا با هر شکل و شمایلی ، از یک جنسند ، از یک مملکتند ، از یک آب و خاکن
با یک دین و اعتقاد و یک خدا
دشمن، نمیگذاره ماها همدیگه رو پیدا کنیم و دور هم جمع شیم
آخه نونش توی تفرقه و اختلاف انداختنه
بچه ها ؛؛؛
با هم دوست شین ، اینقد به ظاهر همدیگه ، به اعتقاد همدیگه و......... گیر ندین
اینقد اصرار و پافشاری نکنید که همه باید مثل شما فکر کنن ، مثل شما راه برن ،مثل شما لباس بپوشن
مثل شما غذا بخورن ، اون چیزی که شما دوست دارین دوست داشته باشن و.......اینا دشمن شاد کنه
ما صاحب خودمونیم ، خدا صاحب هستی و مخلوقاتشه ،بیایید خدا رو نشون بدیم ،نه خودمون رو.....
اولین حرف من از اول انقلاب همین بود و هر چی هم گفتم برای همین بوده و آخرین روایت هم در این
مقر همون حرف اولمه
قال علی ابن الحسین الدلبریان :
هذا کلامی من الاول الی الاخر و لا یتغیر ابدا
هذا مضبوطٌ فی تاریخ الاسلام ، شبابنا خیر قوه و احسنُ مجتمع
والنشیطوُن و اهل الایثارو لکن نحنُ لم نفهُمهُم و لم نعرفهُم
و قال امامنا السید الاخامنه ای :
لیس الیوم صواریخنا للامریکیه و الاسرایئل خطرٌ ، و لکن الخطر لهما الشبابنا المومنون
ایهُا الخواص ؛ اقتَدوا و اتبَعوا مِن امِامنا
والسلام علیکم علی عباد الله الصالحین
لعنت الله علی القوم الظالمین
با توجه اینکه در آینده ای نزدیک مقرگردان غواصی یاسین به قرارگاه مرکزی ذیل
به آدرس :
منتقل خواهد گردید ،
لذا کلیه نیروها میبایست جهت کسب اطلاع از انجام هر گونه عملیات و یا سازماندهی و یا ارائه نکته نظرات و طرحها و همکاری،
در آن قرارگاه حضور بهمرسانند
ضمن اینکه در این مقر هم ، با بضاعتی که هست ، فعلا پذیرای قدوم شما خواهیم بود
اما بمحض آماده شدن کامل قرارگاه مرکزی ، کلیه نیروها و امکانات ، از این مقر منتقل خواهد شد
واز آن زمان نیروهای خط شکن و عملیاتی ، فقط از آن قرارگاه به خط اعزام میشوند
تقاضایی که از دوستان داریم اینکه
سری به قرارگاه بزنند ، و هر عیب و ایرادی ، هر نظر و پیشنهادی داشتند ، در این مقر بما بدهند
تا قبل از استقرار ، اشکالات برطرف شود
والسلام
مقر گردان غواصی یاسین
سلام بر دوستان گلم
بمناسبت هفته دفاع مقدس ،پیامکهای زیادی واصل شد ،ابیات و شعرها و جملاتی در مدح آن روزهای
حماسه و نبرد بدستم رسید . که جالب هم بود ، اما احساس کردم ، بیشتر از اونی که وظیفه ی امروز رو
به همدیگه یادآوری کنیم ، فقط در غبطه و حسرت دیروز مونیم و از الانمون غافل شدیم ، این رو از انبوه
پیامکها برداشت کردم
غبطه ی بدیروز ،باید نتیجه اش در امروز ما دیده بشه و اصلا نگاه به گذشته برای حرکت حال ماست
اما متاسفانه خیلیها فقط حسرت میخورن و هیچ حرکتی برای جبران و یا زنده نگهداشتن اون روحیات نمیکنن
بدتر اینکه به هر وسیله القاء میکنن ، که
همه چیز ، با تموم شدن جنگ ، تموم شد
ایثارها ، فداکاریها ، زیباییها و .... همه از دست رفت
آدمهای خوب همه رفتند ، دیگه آدم خوبی نداریم
جوونای خوب همه مال اون دوره زمونه بود
دیگه نمیشه خوب شد !!!!!!!!!!
دیروز پشت خاکریز ....امروز در پناه میز ......... و حرفهایی از این قبیل ،
که من با دلیل و عقلانیت همه اینها رو رد میکنم و اصلا قبول ندارم
بکار بردن مستمر این نوع جملات و اینگونه روایت از جبهه نفعی که ندارد ، موجب خسران است
دلسرد و ناامید کردن نسل جوان ، یکی از اهداف دشمنه
اینکه همش بگیم ، اون زمان چنین و چنان ، ولی الان فلان و فلان ، درست نیست
اصلا ، کی گفته اون زمان همه چیز و همه کس خوب بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟
رهبرعزیز میفرمایند:
جوونای خوب امروز ، به مراتب از جوونای دیروز بهترند و بیشترند
اون زمان هم مثل الان و مثل همیشه تاریخ ، یک عده رفتند و عده ای که تعدادشان همیشه بیشتر است
نشستند و آرمیدند .
زمانه فرقی نکرده ، وسایل عوض شده ، جبهه عوض شده
الان هم ، هر کس شهدا رو ، مردم رو ، نظام و کشور رو دوست داره ، بسم الله ، مثل اونا کار کنه
هر جا هست کاری که بهش محول شده ، با همون روحیه جبهه انجام بده ، آیا نمیشه ؟؟؟؟
اگه غبطه شهدا رو میخوریم ، راهی رو که شهدا با خون باز کردن ، امروز جلو پای همه ماست
درست کارکردن،زیبا زندگی کردن ،محبت به دیگران ، خدمت صادقانه به مردم ، رعایت حقوق دیگران در امروز
، از جنگ دیروز اجرش کمتر نیست
اینقدر خوبیها رو در زمان و مکان محصور نکنید
امروز هم میتوان بهتر از دیروز خدمت کرد
سعادت یک مسلمان در انجام دادن تکلیف است
دیروز جهاد رزمی ، امروز جهاد اقتصادی

اهواز - تابستان -سال ۱۳۶۳ - احداث میدان مین آموزشی ، با کشیدن سیم خاردار و کوبیدن نبشی ها در زمین با پتک
ضمن اینکه هیچ شکی در روزهای قشنگ و زیبای جبهه نیست
اما بیاییم بعد از گریه و غصه به آن روزها ، با الگو قرار دادن آن روشها و آنگونه کار و تلاش خالصانه
دست در دست هم دهیم و آن زیباییها ، آن تواضع ها ، آن گذشتها ، آن دلسوزیها ، آن اخلاصها را با عملکرد
خود به تصویر کشیده و به نسل امروز معرفی کنیم
که اگر ااااگگگگررر این شد ، آن میشود ، اگر
جبهه . دانشگاه انسان سازی
شما در کجای دنیا دانشگاهی به این نام سراغ دارید
تواضع در عین اقتدار
او که از سالها قبل وارد جبهه شده بود و حالا با کوله باری از تجربه در واحد تخریب روزگارانی را در
مسئولیتهای مختلف با موفقیت و سربلندی پشت سر گذاشته بود . و همه به خوبی و بزرگی از او یاد
میکردن
مدیریت آقا جلیل حرف نداشت

من در طول مدت چند سال که توفیق شاگردی ایشان را داشتم .شاهد هیچگونه تمرد . سرپیچی و یا لغو
دستور از سوی هیچ نیرویی نبودم
کسی نبود که حرف آقا جلیل رو . دو کنه . تا چه برسه به اینکه لغو کنه
این اطاعت پذیری ریشه اش هم در آقاجلیل و هم در وجود نیروها بود
فرمانده ای فهیم که دستوراتش به جا . شفاف . قابل اجرا . عالمانه و جای جاش ،عاشقانه بود
نیروها هم اطاعتی در سایه موقعیت شناسی . دشمن شناسی و هدف شناسی داشتن
علاوه بر اینها جبروت و وقاری که این فرمانده جوان داشت کسی اجازه به خودش نمیداد و یا جیگر نمیکرد
رو حرفش حرفی بزنه
آقا جلیل رو . همه قبول داشتن
و این اولین لازمه ی یک مدیر . خصوص یک فرمانده است .
سیستم فرماندهی و اطاعت نیروها در جنگ . همش هم عارفانه نبود
فرمانده ای موفقتر بود که علاوه بر دارا بودن همه ی علوم . بتونه نیروها رو هم مدیریت کنه
آقا جلیل ،با کمال تواضع مینشست کنار نیروها و سر یک سفره باهاشون غذا میخورد
ذره ای از ابهت فرماندهیش کم نمیشد و متقابلا رفاقت و ارتباط صمیمی نیروها هم با ایشون ، هیچ
لطمه ای که به کار نمیزد ، بلکه باعث بالا رفتن روحیه و کارایی نیروها هم میشد
چیزی که امروزه خیلی از مدیران و فرماندهان به بهانه اش ،از نیروهای زیر دست دوری میکنن ،که یه
وقتی به ساحت مقدس ریاستشون لطمه ای نخوره ، در اتاقهای مجلل در بسته میخوان بر نیروها
مدیریت کنن ،عجب مدیریتی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما چی بود که در جبهه زیر اون چادرهای برزنتی . بدون هیچ اهرم مادی نیروها برای فرمانده میمردن
فرماندهی بر قلبها بود
مدیریتی که تونست اقشار مردم رو با فرهنگهای مختلف ،کنار هم توی جبهه جمع کنه و با کمترین
امکانات بزرگترین عملیاتهارو انجام بدهند
امروزه جاش خیلی خالیه
امروز اول شهریور ، روز تولد آقا جلیله
در سال ۱۳۴۲ پا به عرصه ی وجود گذاشت

که میدانست روزی او فرمانده گردانی خواهد شد ، که در تاریخ ایران اسلامی جاودانه شود
و یا او شهید خواهد شد
رفتار او از اول ورودش به صحنه ی اجتماع نشانگر غیرت و عزت نفس بزرگ او بود
بنا به تایید و اظهارات تمام اهل خانواده ،خویشان و آشنایان ، او با بچه های دیگر فرق داشت
بزرگ منشی،وقار ، دستگیری از ضعیفان و گذشت،در ذات اوبود.که بعدها درجبهه بیشتربروزکردوبه اوج رسید

اولین عزیمتش به جبهه در ماههای آغازین جنگ . در سن ۱۷ سالگی با رها کردن میز درس، رفتنی بی بازگشت
برادر کوچکش تعریف میکرد :
گاهی که با جلیل کشتی میگرفتیم ، گرچه زورش از من بیشتر بود و با یک حرکت مرا زمین میزد
اما گاهی وقتها ،من هم او را زمین میزدم و کلی احساس قدرت میکردم ، بعدها فهمیدم ، جلیل برای
رعایت روحیه و حال من ، خودش کاری میکرده تا گاهی من هم موفق شوم او را زمین بزنم
آهی کشید و گفت : جلیل ، خیلی مرد بود

سن ۱۸ سالگی
عضویت در گروههای چریکی و نیروهای دکتر چمران ، جنگهای نامنظم سال ۱۳۵۹-۱۳۶۱

سن ۲۰ سالگی
ورود به حساسترین و خطرناک ترین یگان رزم ، واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام در سال ۱۳۶۲
جمله ای که بر سر در این واحد است : اولین اشتباه ، آخرین اشتباه است
آقا جلیل و همرزمش شهید زهانی ، در کنار تلی از مین های ضد خودرو
کافیست یک موج انفجار به آنها برسد ، انفجاری مهیب رخ خواهدداد

مسئول آموزش واحد تخریب -۱۳۶۲-۱۳۶۴
آقا جلیل ، مربی و فرمانده ای بود که هر آموزشی را اول خودش عمل میکرد، بعدا از نیروها میخواست
تنها مربی تئوری نبود

قرارگاه شهید وزین - مقر واحد تخریب - جنب کارخانه خانه سازی اهواز - تابستان ۱۳۶۳

ایلام - عملیات عاشورا - منطقه صالح آباد - میمک - خط مقدم - پاییز ۱۳۶۳
فدای لب تشنه ات
****************************************
توی جبهه دوستان همدیگر را به اسم کوچیک صدا میزدن ، مثلا برادر مصطفی برادر رضا و .....
اما وقار ، ابهت و جبروت این بزرگوار که همراه با تواضع ، معرفت و احترام همراه بود
همه او را آقا جلیل صدا میکردند
و یا بر سر زبانها بود : بچه های واحد تخریب ، بچه های گردان ادوات و ................
من میگفتم : به آقا جلیل نگید ، بچه ی واحد تخریب . بگید : مرد واحد تخریب

سن ۲۲ سالگی
معاون واحد تخریب در سال ۱۳۶۳-۱۳۶۵ در کنار یار و همرزم دیرینش شهید رضا نظافت

سن ۲۴ سالگی
فرمانده گردان غواصی یاسین - ۱۳۶۵-۱۳۶۶
این لباس ، که کفنش شد تا روز قیامت در محشر با اوست

فدای فرق شکافته ات که به مولایت علی علیه السلام اقتدا کردی
شهادت گوارایت ،ترکشهای برنده ی داغ و سوزان ،نوش جانت که بهشت سرایت شد . خوشبحالت جلیل
تیر ماه سال ۱۳۶۶ پایان یک زندگی چند ساله با کسب بهترین رتبه و مقام
این است پاداش صبر ،تحمل ،استقامت و تلاش در اطاعت خدا و دین داری
آیه ای که آقا جلیل در صحبتهاش میگفت :
فاستقم کما امرت .... در راه دین استقامت کنید. از لذتهای زودگذر دنیا بگذرید
*******************************************************************
رمضان ، ماه تمرین استقامت و دین داری، ماه مجاهدت ، با نفسانیات ،
سعادت ، شهادت در مجاهدت است
در این شب قدر ضمن التماس دعا و طلب عفو و بخشش ، بخواهید ما هم اهل استقامت و مجاهدت شویم
سلام علیکم
کار موسسه فرهنگی اگه با عشق و نیت خالص همراه نباشه ، دکان بقالی بیش نیست
تاثیری هم بر قلبها نمیذارد ، کار فرهنگی کار دلی ست ، کار نرم افزاری و فکری ست
توی موسسه فرهنگی آرمان ، محفل خوبی بود ، چون خانواده ها هم بودند
امروزه باید خانوادگی کار فرهنگی بشه
چهار تا چرخ باید بالانس باشه،والا فرموون به یه طرف کشیده و باعث لاستیک سایی و خسارت میشه
مثل بعضی از خانواده ها ،متاسفانه هر عضوش به طرفی میرن
بعد از افطار میکروفون رو دستم دادن ، اما طبق معمول ، بلندگو خراب بود
نمیدونم مشکل بلندگو ، کی در این مملکت حل خواهد شد!!! این رو گفتم که :
اگه بنده رو بین چهار چوب درب میبینید، قراره خواهران هم صدای منو بشنون
تو این دوره زمونه ای که رهبری داد میزنن و میفرمایند:
نگرانی عمیق من در مسائل فرهنگی بیش از هر چیز است
ودر۷/۹/۶۸ در جمع نمایندگان طلاب و فضلای قم فرمودند:
این انقلاب با این عظمت و ابعاد و آثار علمی از لحاظ ارائه مبانی فکری خودش یکی از ضعیف ترین و کم
کارترین انقلابهاست
ماچکار کرده ایم،کاری که در این زمینه کرده ایم واقعا خیلی کم است
گاهی انسان دلش نمی آید که بگوید در حد صفر ، چون واقعا کسانی با اخلاص کارهایی کرده اند، اما اگر
نخواهیم ملاحظه ی این جهات عاطفی را بکنیم ، باید بگوییم ، یک ذره بیشتر از صفر
یازده سال از انقلاب میگذرد،خوب بود که صدها نویسنده اسلامی مبانی انقلاب را بنویسند
می بایست تربیت میکردیم ، که نکردیم
******************************
و یا در فرمایشاتی خطر تهاجم فرهنگی دشمن رو بارها گوشزد کردند
آیا با این توصیف جبهه فرهنگی ما مثل شب عملیات کربلای پنج نیست ؟؟؟
آیا توی اون درگیری ، کسی بود بیاد تقاضای مرخصی کنه ؟ بگه میخوام چند روزی برم شهرمون آب و
هوایی تازه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه تهاجم فرهنگیه ، اگه شبیخون و ناتوی فرهنگیه ، که هست
آیا مثل پشت خاکریز شلمچه ایستاده ایم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من در شگفتم که بعضی آقایان متولی فرهنگی ،چرا صدای خمپاره های دشمن رو بغل گوششان
نمیفهمند ؟؟؟
بابا دشمن اومده توی خونه ها ، بچه ی رزمنده ی جانباز میگه :
من نمیخوام مثل بابام فکر کنم !!!!!
این فاجعه نیست ؟؟؟ آدم با شنیدن این حرف نباید تکون بخوره ؟
این صدای خمپاره دشمن ،توی خونه ، نیست ؟؟؟؟؟
دشمن ۲۴ ساعته و شبانه روز داره کار میکنه و فکرها رو میزنه
مثل این مسابقات ماشین سواری ، که در هر فاصله،یک راننده ذخیره ایستاده و یا زمان پنچری چطوری
سریع لاستیک رو عوض میکنن و ماشین معطل نمیشه ...
خدا وکیلی ، ما چه قدر و چه طوری کار میکنیم؟
بعنوان مثال :
همین مسابقه ای که گذاشتن و هر شب موقع افطار اعلام میکنه
که طول و عرض فلان ستون حرم امام رضا علیه السلام چقدره ؟
کاشی کاری فلان جارو چه کسی انجام داده؟ در چه سالی به اتمام رسیده و ............
شما رو به خدا توی این وضعیت ، با این رسانه ها ، با این شبکه ها و سایت ها و ماهواره ها .......
آیا این کارها در مقابله با دشمنه ؟؟؟؟؟
آیا مشکل امروز جوان ما ، زائر ما ، ندانستن اندازه طول و عرض و کلفتی ،فلان ستونه ؟؟؟؟؟
آیا این همون انتظاراتی ست ،که رهبری از کار فرهنگی دارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این همه هزینه بیت المال ، به نظر شما ، خروجیش و دستاوردش چی میتونه باشه ؟؟؟؟
بخدا ، لالایند ،لالا ..... یا که : تعطیلند ، نمیدونم ، فقط در عجبم از این همه تعطیلی بالا خونه ها!!!!
برادران موسسه آرمان ، که آرمانی هم فکر میکنید ، مسئولیتتان خیلی زیاد است
شما مثل اون فداکارانی هستید که زیر آتش سنگین دشمن، مهمات به خط مقدم میرسوندند
بجنبید ، که دشمن در حال پیشرویست
درگیری ما ، الان از مقابل نیست ، پشت خاکریز خودمون اومده ، توی سنگر کناریمونه
چکار کنیم ، که عده ای نمی بینند
سلام شهیدان بر شما جوانان بامعرفت
امیدان آینده این نظام
خارهای چشم دشمنان
فقط یه آدرس بدم تا بفهمید برای چی این قدر به شماها ارادت دارم
اولا اینکه بچه های خوبی هستید ، گلهایید
و بعد اینکه اگه یه قدری دقت کنید
بشاشترین و شاداب ترین چهره رهبرمعظم در جلساتی ست که با شما جوانان دارند
چقدر آقا شوخی میکنند ، حتی با کسالتی که داشتند فرمودند:
چون به این جوانان قول دادم ، آمدم ( دانشگاه علم و صنعت سال ۱۳۸۶)
و درجه ای که به جوانان اعطا فرمودند که تا کنون به هیچکس ندادند
افسران جنگ نرم
دلیلش چیه ؟؟
همین صفای درون شما جوانان ، که هنوز آلوده دنیا نشدید ، قدر این پاکی رو بدونید و حفظش کنید
دست در دست هم دهیم به مهر
من با افتخار دست شما را ،هر دستی که شماها رو حمایت و احترام کند،میبوسم
چهره های شهدایی رو ببینید
به عکس شهدا اگه دقت کنید چهره هاشون اکثرا مثل شماهاست
اکثر نیروهای جبهه ، مثل شما جوانان بودند ، هم قیافه هاشون و هم مرامشون ....
بعضی آدم بزرگا ،شماها رو بچه خطاب میکنن و هنوز قبولتون ندارن...که در اشتباهن فکر بنی صدری
توی کله های چغوکی شون هست ،( یعنی گنجشکی) مغزهایی خرفت ،خشک و کوچیک دارند
اما بنا به تایئد خیلی از فرماندهان محترم ارتش و سپاه
اگه همین بچه ها نبودن ، جنگ رو قطعا باخته بودیم
خودتون رو باور کنید
به حرفهای لغو بدخواهان توجه نکنید، زمان جنگ هم میگفتن :
شما بچه ها زورتون به صدام نمیرسه ، ول کنید ، الکی خودتون رو به کشتن ندید
الان هم این آدما هستن و بعدا هم خواهند بود ، هی میگن :
زورتون به آمریکا نمیرسه
سی ساله داریم مبارزه میکنیم و موفق شدیم ، هی آیه یاس میخونن ،
مثل این آدمای تنبل که نه در مسابقه شرکت میکنن و نه دلگرمی میدن
کنار گود نشستن ، تخمه میخورن و عوض تشویق ، هی میگن :
نمتونی زور نزن ، میبازی و....
اما بچه های جنگ تحویل نگرفتن ، با کمترین سلاح حتی با کوکتل مولوتف دفاع کردن و سربلند شدند
الان کجایند اونایی که میگفتند : زورتون به صدام نمیرسه
شماها میتوانید تاثیر گذار باشید و الگو بشید ، خودتون رو دست کم نگیرید
انقلاب را ، جنگ را شماها پیروز کردید و الان هم شماها مملکت را دارید جلو میبرید
آمریکای غول پیکر و تمام بدخواهان ، از شما جوانان حساب میبرن
میگن :
هنوز در ایران جوانانی هستن که حاضرند در دفاع از ارزشها و کشورشون به زیر تانکها برن و جوون بدن
هنوز بچه هایی با ایمان با همون روحیه زمان جنگ هستن ، هنوز حسین فهمیده ها هستن
این رو اعتراف کردن
به این شهدا نگاه کنید ، همه مثل شماها بودن ، چه کارهای بزرگی کردن ،
غواصی ، جنگیدن با دشمن داخل آب ، با یک سلاح انفرادی و مهمات آب خورده
همه ی اون عملیاتها در سایه ی فکر الهی بود ، دشمن میخواد اون فکر رو بزنه
جوونی که اهل گناه ، چشم چرانی و لهو و لعب بشه ، نمیتونه از خودش دفاع کنه و دیگه دشمن ازش
نمیترسه و بهش تهاجم میکنه
امروز دشمن به اون نوع فکر و اعتقاد تهاجم کرده،اگه موفق بشه ، حرکت بعدی نظامی و فیزیکی ست
مواظب باشید ، مواظب دشمن و شیطان درون ، در مقابل وسوسه ها مقاومت کنید
که اگر اهل گناه و دنیا بشیم ، ول معطلیم
توی دهن شیطون بزنید ، و با خودتون بگید :
غلط میکنی ما رو از شهدا و امام حسین علیه السلام جدا کنی
همین بووش پسر ناخلف گفته بود :
من وارد کشوری نمیشم که سربازام رو در میدونهای شهرها دار بزنن ، باید لااقل تعدادی کف بزنن و به
استقبالمون بیان
بیخودی نیست اینقدر پول خرج میکنن ، برای ناامید کردن و آلوده کردن جوانان است
چون تا حالا از جوانان سیلی خوردن ، خصوص در جنگ ۸ ساله
چنان خوردن که هنوز گاو گیجه دارن و همه جاشون داره میسوزه
ایران اسلامی ، در سایه ایمان و تقوا و اراده شما جوانان ، پای هر متجاوزی رو قطع کرده و خواهد کرد
ذلیل و خار باد ، دشمنان شما جوانان
پاینده باد ، جمهوری اسلامی ایران
سلام . با ماه رمضون چطورید ؟
توی این روزای گرم ، قبول دارم ، تحمل تشنگی ، گرسنگی سخته ...
ولی عاقبتش شیرینه ، مثل لحظه ی افطار ، یا انشالله مثل لحظه ورود به بهشت
برعکس گناه ،که لذتش کاذب و لحظه ای ، اما آثارش ،ویران کننده
مثل لذت بردن از استعمال مواد مخدر ،که آدم رو نابود میکنه
اما تحمل سختی ترک گناه ، یا همین روزه گرفتن ، سخته ، ولی نتیجش عالیست
مثال :::::::::::::::::::::::::::::
همین ورزشکاران در سایه چی به مدال طلا می رسن ؟؟؟؟
غیر از تحمل سختیها و تمرینات مستمره
اونایی که با تحمل و چشم پوشی از لذتهای مضر،سرفراز به خط پایان میرسن،با چه شور و شعفی روی
سکو میپرن و مدال طلارو روی دست میبرن
این است نتیجه تحمل سختی و تمرین
آدمی که سختی رو تحمل کرده ،نخورده، با اون کسی که حاضر به تحمل چند ساعت گرسنگی نبوده،
خیلی فرق دارند
کدام گروه برنده شدن و کدام گروه بازنده
کو ، شهیدان ما ؟؟؟
به داد مون برسین ،،،،،،،

انقراض فرهنگي در گورستانهاي جديد
نوشته ها و عکسهای موجود در مزار شهدا بخشی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس است که امروز با
ندانم کاری در آستانه نابودی قرار گرفته است.

تخریب قبور شهدا
که تحت عنوان ساماندهی یا بازسازی و یا یکسان سازی قبور انجام میگیرد ، بخشی از میراث باارزش
تاریخ انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و این ملت بزرگ است ، که به دست خودمان در حال نابود یست
ویترینهایی که خانواده شهدا بر سر مزار عزیزانشان قرار داده بودند و دربردارنده تصاویر، وسایل و سایر
نمادهایی از آن شهید بود ، موجب شده تا مزار شهدای دفاع مقدس تبدیل به یک موزه مردم شناسی
دفاع مقدس شود
از میان برداشتن این ویترینها و همسان سازی قبور شهدا اگرچه با عنوان فریبنده ساماندهی انجام
میگیرد اما نتیجه ای جز از بین رفتن این مرجع بزرگ شناخت دفاع مقدس نخواهد داشت.

با این تهاجم فرهنگی دشمن ، یکسان سازی قبور شهدا ، آب در آسیاب دشمن نیست ؟
دنیا داره از هیچی برا خودشون قهرمان پفکی میسازه و ما بدست خودمون قهرمانان را از
تاریخمون پاک میکنیم !!!
این یا حماقت محض است و یا خیانت
میگن وقتی جهانگردای خارجی رفتن به بهشت زهرای تهران ، چنان دقیق شده بودن روی
تصاویر شهدا و با خوندن جملات وصیتنامه ها و دست نوشته های شهدا ، پی به عظمت
جنگ ما بردند و گفتند :
قدرت آرامگاه های شهدا ی ایران از انرژی هسته ای بیشتر است
سنگ های سفید و عکس های باطراوت ویترینها کجا و سنگ قبرهای سیاه و عکسهای بی روح حکاکی
شده روی آنها کجا؟
اکثر افراد با دیدن ویترینهای مزین به عکس شهدا در حس و حال دفاع مقدس غرق می شدند
چرا باید ویترینهای متنوع و روحانی مزار شهدا را برداریم و بعد برای نشان دادن تصویر آنها مجبور شویم
از حکاکی روی سنگهای سیاه استفاده کنیم؟

تصاویر شهدا که در ویترینها قرار گرفته است، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. خیلی از جوانها وقتی
شهید را با لباس بسیجی یا لباس غواصی می بینند، می گویند این هم سن وسال من بوده؟
هم کلاسی من بوده؟
این یعنی حافظه تاریخی 8 سال دفاع مقدس
اما این عکسهای یکدست حکاکی شده روی سنگهای سیاه،کجا این ارتباط رو برقرار می کنه؟
نگذاریم حافظه تاریخی ملتی که 8 سال از کشور و شرف و دین خود دفاع کرد به فراموشی سپرده شود
خود را مدیون خون پاک شهدا نکنیم
برای هه چیز در این مملکت ویترین می سازند
برای انواع خوراکی ها ، پوشیدنی ها ، نوشیدنی ها تابلو میزنن
دهها نورافکن بر روی یک تصویر برای کار اقتصادی می اندازن
نمایشگرهایی که با میلیاردها تومان هزینه در گوشه و کنار شهر کالا های مصرفی رو تبلیغ میکنن
اما برای مزار شهدا...
یاد باد آن روزگاران ، یاد باد ..........
با عرض سلام و احترام به شما خوبان
بر اساس ماموریت اصلی این وبلاگ در خصوص روایت تاریخ دفاع مقدس و درسهای جبهه یکی از این
درسها بهره برداری و "استفاده از فرصتهاست"
رمضان ،مثل جبهه ، یکی از اون فرصتهای طلایی ست
خوشبحال آنها که غافل نمیشوند
تصاویر زیر این مهم را روایت میکنند
*******************************
اهواز - مقر واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام - سال ۱۳۶۴
قرارگاه شهید وزین
الان این ساختمون هست - پشت کارخانه خانه سازی اهواز - حاشیه جاده اهواز - اندیمشک

فرمانده شهید آقا جلیل محدثی - غواص شهید حسن عامری

نفرسمت راست.محمدرضاکرابی.فرمانده گروهان غواص.از سال ۱۳۶۵که درعملیات کربلای ۴ با یک گروهان
نیروی غواص در اروند رها شد . رفت و هیچ خبری هنوز ازش نرسیده
مادر پیرش در سبزوار چشم به راه اوست

نفر سمت راست آقای اکبرزاده و هیچ خبری ازش ندارم .نفرسمت چپ ،آقای مهندس حسین عبدالهی،همچنان با روحیه زمان جبهه ، هر دو تخریب چی و همشهری ، سال ۱۳۶۴

برادر عزیزم آقای رادمرد ، بچه فردوس ،بسیار تلاشگر و مطیع ، نمدونم الان کجاست .ولی شنیدم ،یکی از مدیران موفق این مملکته
هر کجا هست ،خدایا بسلامت دارش
*********************************************************************
بکوی میکده ،گریان و سرافکنده روم ***** چرا که ، شرم همی آیدم زحاصل خویش

سیزده سال بعد ، در فروردین ماه سال ۱۳۷۶
اما دیگه خبری از اون بچه ها توی اینجا نیست .خیلیاشون شهید شدن . بعضی هم با بدن مجروح
یه عده ای هم غرق دنیا شدن و به کلی یادشون رفته.که این از همه بیشتر عذابم میده
کو اون بچه ها ،حمزه سید آبادی.کرابی.شاد.دیزجی.نوکاریزی.حبیبی و دهها نفر دیگه
اینجا قدمگاه خیلی از شهداست
تابستون سال ۶۳ که به این مکان پا گذاشتم و با دیدن جلیل ،جرقه عشقش توی دلم خورد
اینجا خیلی برام مقدسه

جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد ******* که جان زنده دلان سوخت در بیابانش
بحّسن وخّلق و، وفا کس بیارِ ما نرسد ******* تو را در این سخن ،انکارِ کار ما نرسد
اگر چه حّسن فروشان به جلوه آمده اند ******* کسی به حّسن و ملاحت،بیار ما نرسد
===============================================
نبرد ،حماسه و رزم بچه ها در جبهه، در سایه ی یک زندگی زیبا و قشنگ بود
نشاط و سر زندگی ، در دل خطر و کمبودها ، در سایه چی بود ؟
***********
تو خود حدیث مفصل بخوان ، از این عکسها

جمع جوانان رزمنده واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام
منطقه عملیاتی بیت المقدس ۲ جبهه های غرب . سردشت ، زمستان ۱۳۶۶
شما را به همان خدایی که میپرستید ، آیا
یک نفر مثل این افراد را ، در فیلمهایی که برای جنگ ما ساخته میشود ، دیده اید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا لعنت کند آنهایی را که نگذاشتند فرهنگ جبهه ، به پشت جبهه منتقل شود
***************************************************************************

بچه های واحد تخریب لشگر ۲۱ امام رضا علیه السلام .قرارگاه شهید حیدری . منطقه جبهه های میانی.مهران
پایئز سال ۱۳۶۲ .قبل از عملیات خیبر
شهیدان : حسن شاد ، امیر نظری ، محمدرضا کرابی ، علی هزاره
***************************************************************************

قرارگاه شهید حیدری ، منطقه مهران ، مقر واحد تخریب لشگر ۲۱ امام رضا علیه السلام
نفر اول سمت راست ایستاده : فرمانده بسیجی شهید هادی عباسی ، بچه سبزوار
شجاع ، دلیر و نترس
سلام بچه ها
راستش این روزها با توجه به حجم جلساتم ، خیلی روایت کردم ، دیگه اون حال و حوصله و حسش رو ندارم
شماها هم خیلی شنیدین ....
نه شما و نه من ، زیاد حال و حوصله ی حرف زدن و شنیدن نداریم ، پس اگه موافق باشین ،
یه چند وقتی تصویری روایت کنم ......
هر کس خودش ، هر برداشتی داره ،بکنه.... به نظر شما ، خوبه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرای شما ،توی نحوه ی ارائه ی مطالبم خیلی تاثیر داره
هر نظری . پیشنهادی . انتقادی . سئوالی . ابهامی ...دارید بگید،خجالت نکشید ! نترسید!!!

عین فضای جبهه ، هم گریه ، هم خنده ، اما همش ، حال . عشق و صفا

این آقا سید مجتبی خاتمی ست
از بچه های واحد تخریب، زمان جنگ ،بعد از سالها که منو دیده .غنیمت میشمره و عقده گشایی میکنه
زمان جنگ هم همینجوری بود ،جز او ،هیچکس جرات نزدیک شدن به من رو نداشت،تا چه برسه به این کارا.
با همون روحیه بسیجی زمان جنگ باصفا و شاداب ، مونده

جمع دوستان و بچه های زمان جبهه ، برام بهترین ، شادابترین و باصفاترین محفلهاست
من هنوز از بعد جنگ ، مثل محیط جبهه ، با اون صفا ندیدم
مشابهش رو توی همین جلسات اعتکاف ، راهیان نور .... دیدم . ولی مثلش رو هرگز
%20(Small).jpg)
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم .......
%20(Small).jpg)
که تا آخرین نفس ، راهت را ادامه خواهم داد ، ای شهید
%20(Small).jpg)
دلم خوش است ،که نامم کبوتر حرم است
%20(Small).jpg)
شهدا ، شرمنده ایم



محفل مهتابی نهر خین
در جوار گلزار شهدا ، بهشت امام رضا علیه السلام
پنجشنبه ۱۶ تیر ماه ۱۳۹۰ برگزار شد
در سالگرد فرمانده و معاون گردان غواصی یاسین
به روایت تصویر

مردان کوچک ، بزرگی به عقل است ، نه به ..................

این است ، کار مضاعف ... ، میشناسیدش ؟
آقا هاشم مسعودیست، دوربین فیلمبرداری رو دادم بهش تا فیلم بگیره ، ولی هر وقت دیدمش ،کاری
دیگه ای میکرد ، مثل الان

اینان ، هیچکدام جنگ را ندیده اند ، اما عاشق تر از ،خیلیها که ، در روزگارانی رزمیده اند !!!!!!!!!!!!

آقا رشید حاجتمند ، مخلص ، عاشق ، مسئول امور صوتی بود ،
خدا وکیلی عجب دستگاه صوتی رو تدارک دیده بود، دیونه . محشر بود

آقای رضایی ، فیلمبردار ، دمش گرم ، تموم امکانات رو آورده بود تا بهترین تصویر ها رو بگیره
از دوستان جبهه ست، خوش برخورد و مطیع .

مجری برنامه
آقای حمیدرضا صدوقی،نویسنده و هنرمند و رزمنده ی دیروز ، همرزم شهیدان کاوه و ظریف

کاروان در کاروان رفتند ، باری ماند و من ، ..............

به چه چیزی می اندیشد ، بدرستی که اینجا مکان تفکر است..........
تمام گرفتاری بشر ، از عدم تفکر است ، از غفلت است . غفلت از آخرت ، قیامت و محشر

شاعر دلسوخته بسیجی،حاج رحیم چهره خند

حاج صادق آهنگران ، با همان نفس و صوت زیبا
که در فضای گلزار بهشت امام رضا علیهالسلام طنین افکن شد و هر دل شهدایی را آتش زد


بعد از مراسم ، نشستیم با دوستای قدیمی که خیلی وقته ندیده بودمشون ، یه کپی زدیم ....

بیاد نماز آخر غواصان گردان یاسین و نوح در عملیات کربلای ۴
*******************************************************************
عکاس : رزمنده و جانباز ، حسین کامشاد
تمام عوامل برنامه از مجری تا راوی و شاعر ،فیلمبردار و... همه از رزمندگان و ابثارگران جنگ بودند
سلام ،در ادامه ی پست قبلی(۸۶) یادآوری
مهمونی که شهدای غواص ، توی سالگرد شهادت فرمانده شون برپا کردن
از همه دعوت کردن ، عصر روز پنجشنبه از ساعت 30/17 توی گلزار بهشت امام رضا علیه السلام ،
حاج صادق آهنگران و حاج رحیم چهره خند ، میخوان اون فضاهای شب عملیات رو برامون تداعی کنن

فرصتی طلایی و استثنایی
محفل نورانی از نور مهتاب خین
شهدا میخوان خودمون باشیم و خدا
آخه آقا جلیل ،همه ی گردان رو جمع کرده ، چه اونایی که پیش خودشن ، و چه اونایی که تو زمین موندن
بازمونده ها ، مجروحا ، جانبازا ................
حتی ،جوونایی که توی گردان یاسین نبودن ، ولی آقا جلیل و دوستاشو میشناسن
همه هستن
پدر مادرا ی شهدا ، فرزندان شهدا ....
نمیدونم بازمونده های جنگ چه حالی دارن
جوونایی که وقتی قصه های شهدا رو میشنون به چه چیزایی فکر میکنن
خانواده های دلسوخته ،چی زیر لباشون زمزمه میکنن
بیاد شبهای عملیات
میخوایم بریم به ساحل نهر خین ......
زیر نور مهتاب ، کنار شهدا ، با اونا نجوا کنیم
با خودمون فکر کنیم
کسی سخنران نیست
قراره ، شهدا بگن ، ما فقط گوش بدیم ، آره ، صدای شهدا ،گوشه ی دل همه مون هست
اومدیم باهاشون حرف بزنیم ، ازشون عذر بخوایم ، بخاطر همه چیز .....
اگه تا الان باهاشون قهر بودیم و دیرتر خبر میگرفتیم و یا خدای نکرده فراموششون کرده بودیم
تجدید پیمان کنیم... عهد ببندیم
از هیاهوی شهر فاصله گرفتیم ، قفس تن رو برداشتیم ، آوردیم توی باغ ارواح نورانی شهدا ، تا چشمامون
ستاره ها رو ببینه ، راه رو گم نکنیم ، از آسمون و سفر بی بازگشت غافل نشیم
اومدیم با اصل خودمون آشتی کنیم ، با شهدا خلوت کنیم
شاید دیگه چنین فرصتی پیش نیاد
بعضیا قبل نماز مغرب که جلسه تموم میشه میرن ...
اونایی که بیشتر کار دارن ، سمج ترن ،نماز رو وایمیستن ،بعدش دیگه معلوم نیست کجا میرن ،
مثل همون شهدای غواص که توی تاریکی جبهه ، از انظار گم میشدن ،به یه خلوتی میرن ،نمیدونم تا حالا شب توی گلزار بودید
هر چی به شهدا دادن ، توی همون خلوتا بوده
راستی ای دوستان من کیستم من روزی با شهیدان زیستم
هیچ میدانید چرا بی حاصلیم چون که از یاد شهیدان غافلیم
درد عشقی کشیده ام که مپرس ******زهر هجری چشیده ام که مپرس
ازگردان غواصی یاسین کسی نمونده بود ،خیلی ها توی عملیات کربلای 4 و 5 رفته بودن
مونده بودن آقا جلیل و آقا رضا سمندری
فرمانده و معاون گردان تک و تنها .....
نه از امیر نظری خبریست ،و نه از حسن شاد
صدای خنده ها و شوخی های محمدرضا کرابی هم بگوش نمیرسه

تیر ماه سال ۱۳۶۶ ، جبهه های غرب ، شهر ماووت عراق
شلمچه کجا !!! شهر ماووت کجا !!!
آقا جلیل و آقا رضا ، دو یار واقعی و قدیمی کنار هم ،توی خط
یک عمر با هم بودن ، از محله ی طلاب مشهد تا اوائل جنگ و واحد تخریب و الان هم گردان یاسین
مگه آقا جلیل بدون او میتونه کاری کنه ، آقا رضا هم دلش نمیاد ، فرمانده رو تنها بذاره
برا همون هم بعد شهادت آقا جلیل ، در حالی که مجروح شده بود و میخواستن به عقب تخلیش کنن
قبول نکرد ، با پای مجروح ، از اورژانس ، به خط مقدم برگشت ، چند روزی طول نکشید، رفت پیش آقا جلیل
الان هم توی بهشت امام رضا علیه السلام قطعه ۳۰ ردیف ۸۱ شماره ۱۲ کنار هم هستن
فرمانده و معاون توی سالگرد شهادتشون ، یه میهمونی راه انداختن و همه گردان رو جمع کردن
نمودنم چی شد ، ولی هر چی هست ، دست خودشونه
آقا جلیل،به صدقه سری آسمونیا ،ما زمینیای غفلت زده رو هم دعوت کرده
عصر پنجشنبه ۱۶تیر توی گلزار شهدا بهشت امام رضا علیه السلام

*******************************************************************************
محفلی برپاست ، اینبار میزبان شهیدانند و ما میهمان
گنهکاران را در این محفل راهی نیست ، اما پشیمانان را میپذیرند
حالا تو هستی و خدا و شهیدان
هر آنچه در دل داری بدون هیچ نگرانی بازگو ، عقده ی دل بگشا ، که نامحرمی در این جمع نیست
ما که بی تاب شهیدان بودیم
اینک یاران آسمانی دست بسوی ما دارند ، تا دستگیرمان شوند
این بهترین فرصت است تا از غبار قدمهایشان مشتی به غنیمت برداریم و توشه ی حرکتهای آینده کنیم
حاج صادق آهنگران،آمده است،صوت صدایش روح و جان عاشق را به قتلگاه فکه،شلمچه،طلاییه.... میبرد
حاج رحیم چهره خند ، همان که اشعار با سوز و گدازش ،هر دل سنگی را آب میکند
شهیدان بی هیچ کلامی مهربان و آرام نگاهمان میکنند و به حرفهایمان گوش میدهند
یارانمان همه آمده اند
به آنها که بی تاب شهیدانند ، خبر دهید
شهیدان ، آقا جلیل و یک گردان نیروی غواص چشم به راه ما هستند
به راستی پیام این محافل در این ایام ، چه میتواند باشد؟؟؟
سلام بر دوستان برادر . و برادران دوست.
خدای رحمت کند آن انسانهایی را که مرا با تذکراتشان از غفلتها میرهانن
چقدر این آدمها خوبن ،
پرسید : دوست بهتره ، یا برادر .
پاسخ داد : برادری که باهاش دوست باشی
من از تموم اونایی که به حقیر تذکر میدن و عیوبم رو ، همچو هدیه ای تقدیمم میکنن، صادقانه متشکرم
امروز عصر ، در دفتر یادمان یاران شهید ، پشت کامپیوتر نشستم ، و هنوز فکر نکرده بودم که براتون چه بنویسم
چون من قبلش یه توسلی به یاران شهیدم میکنم و اونا هستن که به دلم میندازن،ازکجا وچی بنویسم
یه مرتبه ، چشمم به صفحه گوشی تلفن همرا ه افتاد ، پیامک رو که خوندم ، اول جا خوردم
چون نوشته بود
بسم رب الشهدا و الصدیقین
اما بعد دیدم نوشته :
جناب آقای دلبریان ، بیست هفتمین سالگرد ورود شما را به واحد تخریب ، تبریک و تهنیت عرض میکنم
از دوست داران شما در بسیج خراسان
علیرغم اینکه حقیردائم با سخنان شهداوتاریخ جنگ مانوس هستم،اما خیلی چیزها رومثل همین،یادم میره
این پیامک ، در چند کلمه ، با دل من چیکار که نکرد ، واقعا بهم ریختم ....
ضمن دعادرحق این عزیز ، دلم رفت به همون دوران .روحم پرکشید به سرزمین گرم که نه ،داغ خوزستان.
اهواز - واحد تخریب - قرارگاه شهید وزین - پنج طبقه ها مقر لشگر ۲۱ امام رضا علیه السلام ، تیرماه سال ۶۳
یادش بخیر و همیشه در جانم زنده باد.
جمع بچه های عارف تخریب ، اینکه میگم عارف ، زبون بازی نیست ، والله عارف ، عجب عرفایی بودن ،
عارفانی عاشق و عامل ، مردان کوچک و عالمانی عاقل ، سربازانی جان برکف و مطیع

جمع باصفای جوانان رزمنده واحد تخریب . سفرهای بابرکت و پاک .ظروف ساده ی رویی
من همچو زغالی سرد و خاموش ، در کنار اونا که قرار گرفتم ، گرمی وجودشون ،کم کم منو هم روشن
کرد
آتشی که دیگه خاموش نشد ، گرچه خیلی زمان گذشته ، اما همچنان ناخالصی های روح و جانم ، فقط
در اون آتیش میسوزه
هوای داغ اهواز ، توی بیابون ، زیر گرد وخاک و بادهای داغ خوزستان ، نه کولری ، نه سایه ای ،
امکانات صفر بود
بچه ها زیر یک چادر برزنتی ، که مثل تنور داغ شده بود و نور خورشید همچون پریمز به سقف چادر میتابید
هیچ چیز نداشتیم که ازگرمای هوا و از اون داغی کم کنه ، بین ما و آتش خورشید،یک لایه نازک برزنت بود
نیروهای یک واحد خط شکن و حساس در یک لشگر ، داخل یک چادر مستقر بودن ! !!
توی عکسام گشتم ، عکس اون چادر رو که نشون دهنده ی وضع بچه هاست ، براتون گذاشتم

جمع با صفای رزمندگان واحد تخریب.سر یک سفره در کنار فرمانده لشکر و فرمانده تخریب شهید نظافت. و شهیدان علیرضا نوراللهی . محسن نوکاریزی .پدر دو شهید حاج آقای صادقی .اهواز . تیر ماه سال ۱۳۶۳
از اذون صبح که پا میشدن،بعدنمازجماعت و خوندن دعا ،کسی نمیخوابید
مراسم صبحگاهی بود ،با لباس نظامی ،پوتین ها پوشیده ، به خط میشدن ،
و مثل پادگانهای نظامی بعداز قرائت قرآن ،نیایش ، پرچم بالا میرفت و بلافاصله دو صبحگاهی آغاز میشد،
اینقدر میدوُندن ،که عرقت در میومد
بعدهم پای تانکرای آب یک آبی به سرو صورت میزدن ، مینشستن سر سفره صبحانه ،بیشتر روزا پنیر با نون
بیات و خشک بود ،که حتما باید با چای شیرین میخوردی،والا از گلوت پایین نمیرفت
بعد هم کلاسهای آموزش و یا کارهای خدماتی شروع میشد ،بچه های واحد تخریب یک روز هم بیکار نبودن
توی اون هوای گرم ،اگه شانست میگرفت اون روز یخ میآوردن ، تا ظهر ،فقط آب سرد بود که میخوردن،
بعضی روزها هم ،هر چی چشم میکشیدن، از یخ خبری نبود ، آبهای گرم تانکر رو باید میخوردن
ظهرهم،نهارعدس پلو ،یا یک غذایی که بیشتر وقتا باب دل نبود،میدادن ،باید میخوردن،والا گشنه میموندن
بشقابهای کج و کوله ی رویی، هر دو نفر یکی ، با لیوان های قرمز دسته دار پلاستیکی ،
که گاهی بعنوان ظرف ماست هم ازش استفاده میکردیم
این فقط گوشه ای از یک روز آروم و بی خطر بود ، مانورهای شبانه ، انفجارات ، آموزشها ، عملیاتها بماند
براستی در دل اون همه سختی و رنج و مشقت ،چی بود ، که امروز غبطه ی اون روزها رو میخوریم؟؟؟؟؟
یک تلنگر ، یک یادآوری ، از کلاس درس شهیدان
با سلام و احترام محضر شما خوبان
دیروز جمعی از خواهران دبیرستانی ناحیه ۴ آموزش و پرورش مشهد که امسال زائر شهدا ، در
سفر راهیان نور بودند
به دفتر یادمان یاران شهید
که به یاد شهدای غواص گردان یاسین و فرمانده باصفایش آقا جلیل محدثی تاسیس شده ،آمده بودن

پس از توضیح در مورد دفتر یادمان و ماموریتی که دنبال میکنیم ، حسب تقاضا و درخواست گوشه هایی از
زندگی غواصان رو تعریف کردم
گفتم : اگه بعد از گذشت چندین سال ما داریم نحوه ی جنگیدن بچه های جبهه رو تعریف میکنیم که
چطوری توی اون آبهای سرد ، در فصل زمستون با کمترین امکانات ، بدون هیچ گله و نق نقی آموزشهای
سخت غواصی رو دیدن و ۸ سال در سخترین شرایط ایستادن ، از هستی خود مایه گذاشتن و دفاع کردن
همه ی این عملیاتهای بزرگی که این انسانهای ضعیف الجثه انجام دادن
در سایه ی انگیزه ، فکر و جهان بینی الهی بود
امروز ما از روایت فیزیکی جنگ ، به دنبال معرفی و ترویج اون فکر و نگاه هستیم
امروز باید همه ی ما در راهی که شهدا جلو پایمان گذاشتن حرکت کنیم
شما خواهران قدر خود را بدانید، شما از مردان به بهشت نزدیکترید ، اگر به مقام وجایگاه خودتان عارف
شوید
همین چادر سر شما ، خیلی ارزش دارد
من در زمان جنگ وقتی وصیت نامه شهدا رو میخوندم و میدیدم چقدر بر رعایت حجاب تاکید میکنند ، تعجب
میکردم ، اما امروز به آن تاکیدات واقف شدم ، ادامه راه شهدا یکیش همینه
تمام بدبختی بعضی به اینه که ایمان به غیب ندارند
یکی از عناصر مهم در وجود بچه های جنگ ،خصوص شهدا ، ایمان به غیب بود
یعنی باور کنیم ، دنیا حساب و کتاب دارد ، دنیا صاحب دارد ، ما وسیله ایم ، ما در این دنیا مسافریم
هر کاری چه خوب و چه بد ، در خلوت و یا جلوت ، باید تا ذره ی آخرش حساب پس بدیم
مثال:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
اگه تموم مغازه ها رو باز بذارن ، خصوص طلا فروشیها رو ، که شما خانوما علاقه عجیبی به این
فلز دارین و بگن ، آزادید ، هر چقدر میخوای بردار ، فقط بدُون ، یه دوربینی هست ،که دقیقا همه چیز رو
ثبت میکنه و در آخر ماه ماموران قوی ،خشن و قاطع ، میان ، یقه تو میگیرن و تا قرُون آخرش باید بپردازی
والا یک عضو بدنت رو قطع میکنن یا خانه ات رو میگیرن و خلاصه از دستشون خلاصی نداری
شما رو به خدا ، به من بگید ، چه کسی حاضر میشه بی حساب کتاب چیزی برداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر و نگاهی که اگر در هر انسانی باشد، توی شلمچه هم نباشد ،مثل همون شهدا ، زندگی میکند ....
اینایی که گفتم و خواهم گفت ، همش معنی و تفسیر آیات قرآن است،اما به زبون روان و خودمونی،در قالب مثال
قسمتی از گفتگوی هنرمند و بازیگر عرصه ی تاتر خانم رؤیا افشار
همه ما از جنگ خاطره داریم
شما حتی اگر بعد از خاتمه جنگ هم به دنیا آمده باشید عواقبی که جنگ بجا گذاشته را میبینید
شاید نتوانیم بطور اخص لمس کنیم
ما در طول این سالها مادران زیادی را دیدیم که جلوی دوربین تلویزیون و یا میکروفون رادیو
در رابطه با شهادت فرزندانشان چه دلاوریها به خرج دادند
رشادت مادران شهدا از جنس دیگری است

من به عنوان یک انسان شاید بتوانم تمام این مصائب را تحمل کنم و تاب بیاورم
ولی آیا پس از آن زندگی من ، زندگی است ؟ تحمل میکنم ؟
ولی اینکه پس از آن مصیبتها چه میشوم ، آنطور نیست که تعریف میکنند
من میخواستم بگویم بیایید موضوع را به شکل انسانی نگاه کنیم
شاید رشادتهای دفاع مقدس در این نوع نگاه ملموس شود
99درصدبرنامه هایی که در زمینه دفاع مقدس دیده بودم برایم غیر قابل تحمل و غیر واقعی بودن
شاید توقع داشتم که باز هم روایت فتح تکرار میشد، اما نشد!!!!!!
کسانی را که در آثار شهید آوینی میبینم ، درهیچ یک از کارهای دفاع مقدس تکرار نشده اند
بعضی چنان جبهه را به تصویرمیکشند که تصور میشود آدم معمولی در جنگ وجود نداشته است
این آدمها نه گرسنه میشدند،نه تشنه ، نه میترسیدند ، نه سردشان میشد ، نه گرمشان
این انسانهای فولادین وقتی میمُردند ، رقت شما را برنمی انگیختند
اما زمانی که انسانی بتصویر کشیده شود،که میترسد، اما میرود و از ناموس و کشورش دفاع میکند
آدمی که گرسنه و تشنه میشود ، اما تحمل میکند ، بیشتر قابل باور و میتواند الگو شود
این آدمها دارایشان صفر است و همه دارایشان شخصیت انسانی آنهاست
و یا در آثاری دیگر میبینید که وقتی انسانهای طبقه ای ،میخواهند به جنگ بروند باید حتما زشت میشدن
و یا حتما باید بدحرف میزدن ،حتما باید بد راه میرفته اند، آدمهایی که حتما باید بیسواد میبودن
در حالی که آدمهای جنگ ما اینطور نبودند
موجی از باسوادها ی ما در دوره جنگ شهید شدند
اصلا چرا نسلی که دارد پیش می آید ،
این قدر بی مطالعه و بی تفکر و بنای زمینه عملیاتی اش ، اینقدر خالی است.
اگر امروز کسانی که داعیه این را دارند در طول این سالهای دفاع مقدس کار کرده اند میگویند :
ذهن مشتی جوان را در باره آن همه شهید ، به گونه ای ویران شده ، که حالا حاضر نیستند نمایشهایی از این
دست را صرفا به دلیل اینکه در ژانر دفاع مقدس است ببینند ، به آنها میگویم :
که اشتباه کردید...........
اگر شما یک بخش انسانی را در این قضایا میگذاشتید
اگر رأفت انسانی را نشان میدادید
اگر نشان میدادید که واقعا چه بر سر خانواده های این افراد آمد
الان تا جوان ما می آمد و میدید که نمایشنامه در باره دفاع مقدس است ، نمیگفت :
بلیتم را پس بده ، میخواهم بروم
ما در طول این سالها از دفاع مقدس و شهدا طوری حرف زدیم که جوان ما گفت :
ما که نمیتوانیم مثل آنها باشیم ، پس برویم آن طوری که میتوانیم باشیم
اگر من توانسته باشم با این نمایشنامه بگویم
در آنچه که ارائه شده خیلی اشتباه کرده ایم
فکر میکنم خیلی موفق بوده ام
همه آنهایی که ، از جنگ برگشتند ، رئیس و صاحب منصب نشدند
خیلی ها جانباز هستند و حاضر هم نیستند این را اعلام کنند و از امکاناتی که به آنها داده میشود
استفاده کنند، ولی غرورشان سر جای خودش هست که
ایستادم و از سرزمینم دفاع کردم
رهبری : یك تهاجم عظیم و پیچیده در عرصه فرهنگ در جریان است
قسمتی از صحبتهای حقیر در یادواره شهدای مسجد امام رضا علیه السلام کاشمر در ایام رحلت حضرت امام سیدروح الله رحمت الله
میگن در جنگ بسیجیان بی نظم بودن،بی تدبیر عمل میکردن........حرفای لغو و بیهوده
این تهمتها را دارن بما میزنن، ما باید بیاییم اینجا دفاع کنیم ، ما از قدرتها طلبکاریم
با تبلیغات و پول دارن مارو بدهکار نشون میدن
مردم ، جوونا حواستون جمع باشه
اگر امام فریاد زد: آی علما به داد اسلام برسید ، آی مراجع به داد اسلام برسید ، یاد آور 15خرداد
من امروز آمده ام اینجا داد میزنم ، ببخشید مقایسه سنگینیست من خاک پای امام هم نمیشوم اما دارم صحبت میکنم
آی پیشکسوتان جنگ ، آی بچه های جبهه،آی اونایی که توی جنگ استخُون خورد کردید،
آی بسیجیان گمنام ،آی جانبازان......به داد تاریخ جنگ برسید
این تاریخ رو دشمن داره منحرف میکنه میگن : اینا احساساتی شدن رفتن جبهه ، اینا دعا خوُندن روی
میدانهای مین دویدن،آهنگران اومد خوُند ،احساساتی شدن ، جنگیدن و بیهوده کشته شدن
ما هم درنحوه معرفی جنگ اشتباه کردیم
همش پشت خاکریز رو نشون دادیم ، همش دست و پای قطع ،همش لحظات شهادت...
کمتر از زندگی شهدا ، زیستن شهدا گفتیم
فرهنگ حاکم بر جبهه رو یا نگفتیم و یا خیلی بد گفتیم
جنگ را ، در جنگ خلاصه کردیم و در زمان و زمین محصورش کردیم
امام حسین علیه السلام را در کربلا و در ماه محرم
شهیدان را در شلمچه و ۸سال جنگ
اگر فرهنگ حاکم بر جبهه معرفی میشد ،در آثار ، در فیلمها ، در یادواره ها و......الخصوص
در رفتار و عملکردها
امروز این همه چالش در این الگوی بسیار عالی و عملی پیش روی جوان امروز نداشتیم
سلامی به گرمی نفسهای پاکتان
نمی دونم الان چطوری ، از کجا شروع کنم و با چه جملات ، با چه زبونی،حرف حسابم رو بنویسم
که هم از تیر و ترکشهای تهمتها در امان باشم و هم از دل تاریکیها،نفاقها،تحجرات به سلامت معبری
به آنسوی موانع بزنم
وای که چقدر سخت است ، وارد شدن و ایجاد معبر در این میادین فریب،اما راهی جز ورود ندارم
باید خیلی با احتیاط راه برم ، عبور از این میدونها ،خیلی سخت تر از میدونای مین جبهه ست

سنگر بچه های واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام-سال ۱۳۶۲-مهران
جبهه هر روزش برا اونایی که با هدف اومده بودن به مسجد ، اعتکاف بود
از مهمات اعتکاف ، اول شناساییه ، مگه میشد بدون شناسایی دشمن عملیات کرد
تا دشمنت رو خوب نشناسی ، تا مریضیت رو ندونی ، نمتونی پاتک کنی و پادزهرش رو بزنی
باید هر مریضی ،بدونه بیماریش چیه ، چیکارش هست ؟ ناراحتیش چیه ؟
هر مریضی ، یک بیماری خاصی داره و داروی خاص اون بیماری رو باید بخوره تا خوب بشه
خوش بحال اونایی که توی این چند روزی که خودشونو توی شفاخونه بستری میکنن
با خودشون ، با دکتر ، رو راستند
بعضی حاضر به تحمل درد و عمل جراحی و جدا شدن غده ی تعلقات و یا خدای نکرده گناه نیستن
حاضر به تسویه حساب با خدا و جدا کردن مال مردم از خودشون نمیشن هنوز ته دلشون شیطون هست
به مرحله ی تنفر از گناه نرسیدن
چند روزی رو رعایت میکنن ولی خودشون هم میدونن هنوز تصمیم جدی نگرفتن
شاید توی رودربایستی گیر کردن
با خوردن چندتا قرص،خوندن چندخط دعا ،بدون هیچ سختی ، توقع دارن خوب خوب بشن و سلامتی کامل
رو بدست بیارن هیچ داروی تلخی رو حرف حقی رو برای درمانشان از هیچکس نمیپذیرن
فقط چند روزی رو ، توی درمونگاه تختی رو اشغال میکنن ،
مراسم اعتکاف جوانان در مسجد جامع شاندیز-مشهد-۱۳۸۹
خوشبحال اونایی که گوش به حرف دکتر میدن ، درد ها و سختی های عمل جراحی رو ، تلخی داروها رو
میپذیرن و با سلامتی و عافیت مرخص میشن ، همیشه بیاد اون دوران نقاهتند ، دیگه ناپرهیزی نمیکنن
و هر چندگاهی تا پیش دکتر میرن ، که یه وقت آلوده نشده باشن
و تا عمر دارن قدر دان زحمات دکتر و سپاسگزار از نعمت سلامتی
سلام بر دوستان خوبم خصوص جوونای با صفا
سلام بر رجبیون ، سلام بر اونای که دارن لحظه شماری میکنن تا روزهای اعتکاف برسه
عجب فرصتی ست، خوشبحال کسانی که بااطلاع ، با معرفت و با هدف وارد میشن و با دست پر خارج
**********************************************************************
بزرگی میگفت :
بهترین دستاورد اعتکاف ، باید توبه ، ارتقا سطح فکری وجهانبینی الهی و در سایه ی اون تغییر عملکرد باشه
درحصار یک سری اذکار و اعمال عبادی خشک و بی روح نمانیم ،در هر دعایی ،در هر ذکری تفکر کنیم ، به
خودمان برگردیم ، با خود و خدا خلوت کنیم ، صادقانه اعتراف کنیم ،توبه کنیم و محکم تصمیم بگیریم
و در سایه ی اون تصمیم و عزم راسخ ، تمرین رو شروع و عمل کنیم.........
بعد هم استمرار بدیم و مراقب باشیم ، عملمون آفت نگیره...
*********************************************************************
من این مطالب زیر رو خوندم و خیلی لذت بردم
لذا حیفم اومد ،گفتم ، توی این ایام ماه رجب ، شما هم از این درسهای زیبا استفاده کنید
**********************************************************************
برخورد آموزنده رهبر انقلاب
در واكنش به سخنان تمجيد آميزی در مورد ايشان، در بياني که حاکي از هوشمندي و صفاي نفس بود،
فرمودند:
«اين جور بيانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوينده است.
نبايستى اين بيانات به اين شكل بيان شود... اينجور تعبيرات، تعبيراتى نيست كه انسان را خوش بيايد يا
كمكى به كار پيشرفت انسان بكند. ما همگى بندگان خدا هستيم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشيم.»
********************
سالها قبل نيز هنگامي که حاضران در سرودي "سرور ما، خامنهاي" را ندا ميدادند، فرمودند:
«من خواهش ميکنم که الفاظ اين اشعار و سرودها را از کلمات مبالغهآميز خالي کنيد... بنده افتخارم به اين
است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. "سَروَر" فقط خداي متعال است و به امر او و در پيروي و عبوديّت
او بندگان صالحِ برجسته و معصومين عليهمالسّلاماند. ما بندگاني ناقص، نارسا، و ضعيف هستيم. بزرگ ترين
هنر ما اين است که بتوانيم در لابهلاي همه ضعفهايي که داريم، کاري انجام دهيم که انشاءالله طبق وظيفه
باشد. اين کلمات مبالغهآميز را حذف کنيد. بنده، وقتي اين کلمات را ميشنوم، حقيقتاً متأذّي ميشوم.»
***********************
و در موردي ديگر هنگامي که ايشان را "علي زمان" خواندند، فرمودند:
«وقتي کساني اسم مبارک اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) يا اسم مبارک وليّعصر (روحيفداه) را ميآورند، بعد اسم
ما را هم دنبالش ميآورند، بنده تنم ميلرزد... ما کجا، کمترين و کوچک ترين شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و
قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشيِ فدا شده در کربلاي امام حسين (عليهالسّلام) کجا؟ ما خاک پاي آن
غلام هم محسوب نميشويم.
***********************************************************************
برخوردهاي اينچنين، سيره همه بندگان مهذب خداست که بايد الگوي همه به ويژه صاحب منصبان ارشد قرار
گيرد و هر چه دايره اختيارات و قدرت فرد گسترده تر ميشود، هوشياري او در برابر اطرافيان و مادحان اهميتي
مضاعف مييابد.
ازهمين رو ست که امام امت ميفرمود:
«همه دستاندركاران- به ويژه رئيس جمهور- بايد از چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حيلهگر بر حذر باشند.»
***********************************************************************
به هر حال، وقتي شخصيت برجستهاي مانند مقام معظم رهبري با برخورداري از درجات بالاي معنوي و
تهجدهاي شبانه، اينگونه در برابر عبارات تمجيدآميز که اغلب هم از سر صداقت و عشق به ولايت ابراز
ميشود، واکنش نشان ميدهند، تکليف صاحب منصباني که هنوز در پلههاي ابتدايي خودسازي قرار دارند،
بيش از پيش روشن ميشود.
********************************************************************
خدایا ، هر چه مرا در نزد مردم عزیز میکنی ، کمکم کن تا در نزد خودم حقیر و ناچیز باشم
خدایا ،مرا فقط برای خودت قرار ده ،دنیا را در نزدم حقیر کن،لذت خدمت و تلاش خالصانه بمردم را بمن بچشان
چند روزه یه تعداد از دانشجویان سبزوار تقاضای عکس
شهدای غواص گردان یاسین
رو از من کردن ، اون موقع برای مراسم رحلت امام سید روح الله شهرستان بودم ، قول دادم به محض
برگشت براشون ارسال کنم ، که امروز موفق شدم
همه غواصای گردان یاسین هستن که در عملیات کربلای ۴ و ۵ توی اروند و نهر خین بشهادت رسیدن
عکس خیلیاشون رو ندارم، ولی اسماشون رو نوشتم ، تا خاطره شون از یادم نره ، آخه با یاد اونا زنده ام
البته آقا جلیل ، فرمانده گردان و معاونش آقا رضا سمندری، درخط ماووت،توی جبهه ی غرب به غواصان
رسیدن ، علیرضا نورالهی هم در آخرین عملیات "مرصاد" به یاران شهیدش پیوست و آسمونی شد
گردان یاسین جمعشون ،جمع شد .....
فرمانده ، معاون و نیروها همه رفتن اون ور ، اینطرف کسی نمونده !!!!!
فقط تک وتوکی مثل من ، با بالهای شکسته ،تنی مجروح ....توی باتلاقهای ساحل موندیم ....
ولی اونا رفتن و از ساحل خاکی جدا شدن ، اون قدر فاصله گرفتن که تا دور دستها به دل دریا
رفتن ........و ما موندیم .... و همچنان نگاهم به دریاست
هنوز نشونه های اونا رو دارم ، گمشون نکردم .....
نمیدونم برای چی بعضیامون موندیم !!! آخه ما هم که با اونا بودیم ، همه با هم به دل خطر رفتیم .....
پس چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر کس خودش میدونه ،چرا ؟؟؟؟؟
آدم از دل و نیت هیچکسی باخبر نیست!!!
ولی من که از خودم خبر دارم ، چرا با اینکه تا پشت در بهشت رفتم ،برم گردوندند
""""چون نخواستم"""""
این نخواستن بخاطر این بود که :
معرفتش رو هنوز پیدا نکرده بودم، معرفتی که هنوز هم بهش نرسیدم!!!
اسامی شهدا گردان غواصی یاسین
ردیف بالا، راست به چپ:۱-حسن عامری.۲-فریبرزعابدینی.۳-محمودسیفی.۴-امیرنظری.۵-محمدرضاسمندری.۶-جلیل محدثی. ۷-محمدرضاکرابی.۸-علیرضانورالهی.۹-علی شیبانی.۱۰-محمدرضارنجبر
ردیف وسط راست به چپ:۱۱-مسعود شادکام.۱۲-ابولفضل سیرجانی.۱۳-سیدهادی مشتاقیان.۱۴-حسن شاد.۱۵-محمدخانی.۱۶-محمدپور.۱۷-محمدرضااسماعیل زاده.۱۸-ناصرآزادفر.۱۹-مصطفی کاظمی
ردیف پایین راست به چپ:۲۰-علی محمدزاده.۲۱-عباس هلالی.۲۲-عباسعلی جعفری.۲۳-محمدرضا پروانه.۲۴-مسعوداحمدیان.۲۵-علی مقدسیان.۲۶-علی آستاک.۲۷-محمدرضایی.۲۸-ذبیح الله یوسفیان.۲۹-تقی پسنده منش.۳۰-محمدیوسفی.۳۱-سیدحسین باهوش.۳۲-حمزه سیدآبادی.۳۳-غلامرضا ایمانپور
نام بقیه شهدای غواص گردان یاسین تا جایی که یادمه:
۳۴-جلیل فاطمی.۳۵-مرتضی باغشنی.۳۶-محمدبخشی.۳۷-حسنی.۳۸-سرچاهی.۳۹-حسن رشیدتولایی.۴۰-نظیفی.۴۱-شکوهی.۴۲-علی کیخواه.۴۳-علی راعی.۴۴- لکزایی.۴۵- میشانی.۴۶-حسن جابری.۴۷-علی تشکری.۴۸-حمیدبلبلی.۴۹-محمودرودخانگی.۵۰-سیدهاشم سادات.۵۱-محمدایزدی
تقریبا یک سوم گردان شهید
تعدادی مجروح و نقص عضو ،جانباز
چند نفری هم به اسارت دشمن و چند نفر هم با دل مجروح از میدان نبرد برگشتند
و حماسه یاسین را در تاریخ ثبت کردند
**********************************************************************

اما نمیدونم این جوونایی که با شهدا نبودن و حتی موقعی که اونا شهید شدن دنیا هم نیامده بودن
چه جور عاشق اینا شدن ؟؟؟
شما سراغ دارید عاشقی بدون دیدن معشوقشون ، عاشقش بشه ؟؟؟؟ !!!
میدونید از اون روز برای این عکس ، چقدر با من تماس گرفتن ؟ با چه حرص و ولعی تقاضا میکردن ؟؟
و دنبال این عکسا بودن !!
براستی به دنبال چی هستن ؟
میخوان توی دانشگاهشون در سبزوار مجلس یادبودی برا شهدای غواص بگیرن
توی این دنیای وانفسا خیلی از اونایی که بودن ، رفتن اندر پی جبران عقب ماندگیهای زندگی رنگین
و اینها که نبودن ، علمدار بیرق شهدا شدن و اینجوری میدوند
برام خیلی جالب بود و از طرفی سئوال برانگیز ، سئوالایی از جنس ، درد ، سوز و آه
که چرا...................................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما هر کدوم بگید : جای نقطه چین چی باید نوشت.....
السلام علیک یا سید روح الله
خدایا سایه ای رفت از سر ما......

من سید روح الله خمینی رحمت الله علیه را
رسول الله زمان نامیدم
برای چی رسول الله ؟
فقط کافیه یک مروری به تاریخ اسلام داشته باشی و از بعثت رسول الله ، گسترش دین اسلام ،غزوات
پیامبر ، شخصیت یاران او .... اطلاعاتی در حد خودت بدست بیاری ....
انقلاب اسلامی به رهبری سید روح الله خیلی شبیه بعثت رسول بزرگوار اسلام بود.
رسول الله دین اسلام را و اصول دین را مطرح فرمودند
سید روح الله احکام دین را از گوشه مسجدها و قرآن را از قبرستانها به صحنه اجتماع آورد
مخالفین و معاندین این دین و نظام احساس خطر کردند،چون نونشون آجر میشد،دیگه باید جول و پلاس
رو جمع میکردن ، دوران ظلم به سر رسیده بود
خیلیهاشون که در داخل بودن (بعد از فتح مکه و ورود امام به ایران ) موقتا خفه شدند
قطب زاده. رجوی. بازرگان. بنی صدر و....
با چراغ سبز همین داخلیها دشمنان جنگ راه انداختن ، جنگ احزاب
۸ سال جنگ برای جلوگیری از پیشرفت انقلاب اسلامی
دشمن همون دشمن ، راه همون راه ، شیطنتها همه به همون رنگ و لعاب ،فقط ابزارها عوض شده
مو نمیزنه

سید علی خامنه ای رهبر عزیز را
امام علی زمان مینامم
اگه یک نگاهی به اتفاقات بعد از رحلت پیامبر صل الله داشته باشید و حال و روز حضرت علی علیه السلام
رو ببینی و با اوضاع احوال بعد رحلت امام خمینی مقایسه کنی خیلی از اتفاقاتش امروز تکرار شده
افراد،همون افراد،یاران رسول الله،خیلی از دوستان امام که سالهاکنار امام برعلیه رژیم شاه مبارزه کردن
بقول خودشون که میگن : ما با امام بودیم !!!!!
اما منافقانه به مخالفت پرداختن ، بهانه تراشیها ، شروع شد، ویزویز های زمان رسول الله و سیدروح الله
در زمان علی به سر و صدا تبدیل شد
حتی بعضهاشون در رکاب رسول الله شمشیر زده بودند و از بچه های جبهه بودن
اما ادعای ارث و میراث کردن! که ما سابقه ی جبهه داریم ! با بقیه فرق میکنیم!!ما آدمای برتری
هستیم !!حالا اگه آقازاده هامون زمان جنگ خارج تشریف برده بودن ....بماند
تا جاییکه در مقابل علی ایستادن
و اونایی هم که اهل جبهه و جنگ نبودن ولی اهل علم بودن ، حججی از اسلام و آیاتی از عظام
از روی حسادت و مرضهای دیگه بهانه میآوردندکه : علی جوان است و سن و سال ما بیشتر است
سال ۶۸ برخی از همین ها به آقای بهجت گفتند :
آقای خامنه ای برای رهبر شدن جوان است
فرمودند: همان یکبار که گفتند : علی ع جوان است برای هفت پشتمان کافیست
میگفتند قبول داریم علی اول مسلمان و توی جبهه از اول جنگ حضور داشته و شمشیر میزده
و توی ستاد جنگهای نامنظم با چمران بوده
و ما روی لحاف تشک کنار بخاری و زیر کولر علومی را حفظ کردیم
ولی ما هم ریشمون بلندتره و هم سفیدتر
بهانه ها همون بهانه ها ، مریضی ها همون مریضیها
عالمان کله گنده ی کم عقل و کوته فکری که ، نه موقعیت شناسن، نه دشمن شناس و نه مردم شناس
از اول تاریخ برای جامعه اسلامی دائم مشکل درست کردن
امام در سایه توکل به خدا و به پشتیبانی امت با اخلاصی که داشت موفق شد
حکومتی ، که زبعد علی کسی ندید ، تشکیل دهد
نظامی که تمام بزرگان ما در تاریخ حتی در خواب هم نمیدیدند و هیچکس فکر تشکیلش را نمیکرد
امام ، با شجاعت و سیاستی که داشت روی کار آورد
همه ما ،خصوص مسئولین حکومتی باید قدر بدانند و به مردم صادقانه خدمت کنند و این خدمت و نوکری
مردم را برای خود افتخار و توفیق بدانند، امام با آن شآن و منزلت میفرمودند:
اگر به من خدمتگزار بگویید ، بهتر از این است که رهبر بگویید
و مقام معظم رهبری دائم شفارش به خدمت به مردم میکنند
این ملت ولی نعمتان ما هستند
در این ایام که متعلق است به امام این ابر مرد تاریخ و بزرگ در تمام ابعاد عقلی و معنوی
راه و مرام او را سرلوحه خودمان قرار دهیم که تنها رمز پیروزیست
سلام بر دوستان خوبی که ، یاد یاران شهیدم را زنده نگه میدارند
و اگر چه زمان جنگ نبودند ، اما از خیلیهایی که اون زمان بودند ، جلو زدند،
همین جوونا ، امروز از دانشگاه علم وصنعت تماس گرفتن و برا مراسم فردا که بیاد شهداست ازم خواستن
شرکت کنم ، گرچه دقیقه ی نودی بود
اما مثل ماموریتهای زمان جنگ پذیرفتم
الانم جنگه ، ولی بی سر و صدا ، جنگ نرم ، جنگ نازک نارنجی ، جنگ ناز نازی
انفجارات توی کله ها و فکرهاست ، دست و پا قطع نمیشه ، مرکز فرماندهی (مغز) منحرف میشه ،
پیامهای دشمن رو به جای خودی میگیره و بالعکس ، اگه نفهمی و نشناسی به دست خودت خاکریز رو به
دشمن میدی
پس باید هوشیار بود و فقط گوش به فرمان فرمانده بود ،خاکریز رو رها نکرد ، هر طور شده باید ایستاد و دم
به ساعت خاکریز رو ترمیم کرد ، مثل دژهای شلمچه توی عملیات کربلای ۵ که بچه ها ایستادند،
چه ایستادنی !!!
حالا ، چکار کنم بعضیها نمیبینن ، نمیشنون ، توی خونه تخت خوابیدن ،لالایند!!! کاش توی سنگر
میخوابیدن !!! خاکریز جبهه رو ول کردن ، به امان خدا ،،پی دنیای خویش شدند روان ،یا دوان دوان
مثل زمان جنگ همین جوونا پشت خاکریز این جبهه وایستادن و میجنگند
آیا میشه وقتی صدایم میزنند ،(کمک میخوان) بهانه بیارم
مگه الان ما ، اون نامردایی که زمان جنگ بهانه آوردن و نرفتن رو سرزنش نمیکنیم !!!!
نکنه فردا همین جوونا بعضی از ما کهنه سربازای جنگ رو به انگشت............ به همدیگه نشون بدن
*******************************************************************
این چند تا عکس رو هم به درخواست ، اون جوونای گل گذاشتم تا بهره برداری کنند
بد نیست تا روی هر کدوم توضیحاتی بدم
عکس زیر درست لحظه ی حرکت طرف نقطه رهایی که در یکی از جزایر جنوبی و یا شمالی مجنون است
بچه ها سوار بر کمپرسی ها و وانت ها
امشب قراره توی هور ، با بلم رها بشیم طرف منطقه ی شرق دجله......
آبراههای هور امشب کربلاست

*********************************************************************
بخدا قسم بچه های جبهه هم میخندیدند
ازبس گریه های ما رو نشون دادن کسی باور نمیکنه که ما با نشاط و با روحیه توی جبهه بودیم
اگر شادی هم بود ، شادی های جبهه بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

*********************************************************************
سال ۱۳۶۱ منطقه عملیاتی فتح المبین . شوش . تیپ امام جعفر صادق علیه السلام

*********************************************************************
جزایر مجنون ، عملیات بدر . قرارگاه لشکر ۲۱ امام رضا علیه السلام. واحد تخریب. اسفند ۱۳۶۳
بعد از اقامه نماز

در کنار من آقا رضا توکلی ،و اون نفر روی سنگر که کلاه به سر داره ،آقا جلیل محدثی فر (فرمانده شهید)
**********************************************************************
دوستان گمنامی که جرات نزدیک شدن به بعضی امثال مرا ندارند اما وقتی محبت و احترام ببینند
جذب میشن و میگن آنچه رو تا بحال نشنیدم ، حرفهایی از جنس بلور ، از قلبهایی پاک و بی ریا
اون وقته که میفهمم ، اگه تا بحال فکر میکردم کسی هستم ، در اشتباه بودم ، حرفها رو که میشنوی ، اگه
وجدانت نمرده باشه و قدری منصف باشی
احساس عقب ماندگی و مدیونی نسبت به جوانان خواهی کرد
ساحل اروند، یادمان شهدای عملیات والفجر ۸، در کنار ولی نعمتان و جوانان خوش قلب
یادمان شهدای شلمچه ، جوانان عاشق و دلباخته ی شهیدان
ما شهیدان را که بماند !!!!!!!!!! همین جوانان را نشناخته ایم !!!!!!
میترسم وقتی بشناسیم که دیگر خیلی دیر باشد .........
اگر دقت کرده باشید ، رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان ،خصوص دانشجویان
شادابترین حالت چهره را دارند
میفرمایند : امید من، امید آینده این مملکت و صاحب این مملکت شما جوانان هستید
ایکاش ............... ادامه ی ایکاش هر کس با خودش بگه ..... من هم یواشکی توی دلم میگم
خرمشهر ، شهر خون و مقاومت ، آزاد شد
از دهم اردیبهشت که عملیات بیت المقدس آغاز شد تا سوم خرداد که شهر آزاد میشود
بچه ها در هوای گرم در بیابانهای خوزستان با چندین کیلوگرم تجهیزات ، اسلحه و مهمات ،با کمترین امکانات
بطرف خرمشهر پیش میروند
از نقطه ی رهایی (پادگان حمید) تا خرمشهر بیش از صد کیلومتر راهه، که اگه در حالت عادی روی جاده
آسفالته با خودرو به گاز طرف خرمشهر ِبری، بیش از یک ساعت طول میکشه تا به خرمشهر برسی
حالا شما فکرش رو بکنید ، با اون همه موانع از خاکریز، میدانهای مین ، سنگرهای تیربار ، یگانهای زرهی ،
بمبارانهای هوایی و راکتهای هلی کوپترهای توپ دار ............
چطوری این همه فاصله رو با پشت سر گذاشتن این همه موانع ،قدم به قدم ، متر به متر جلو رفتند و طی
چهار مرحله عملیات ، که تقریبا نزدیک به یک ماه ،هر شب عملیات آفندی بود، متجاوزین رو دور زدند وبا
محاصره ی کامل خرمشهر 9000 نفر نیروی کلاسیکی نظامی و دوره دیده رو ،به اسارت گرفتن ،گوشه هایی از
این صحنه ها رواز تلویزیون دیدید ،گروه گروه زیرپوشهای سفید رو به علامت تسلیم روی دست ها بردند و
فریاد میکشند : الدخیل الخمینی ... الموت الصدام .... لرزه بر آنها افتاده و با ذلت از رزمندگان
تقاضا میکنند که ما را نکُشید ، چون تبلیغات دشمن گفته بود به محض اسارت شماها ،پاسداران خمینی
تیربارانتان میکنند... اما جز مهربانی ندیدند
نیروهایی که با رجز خوانی خرمشهر رو غارت کردند و بر در و دیوارش نوشتند:
جئنا النبقی .... آمده ایم که بمانیم.
صدام با گردن کلفتی گفته بود :
اگه ایرانی ها خرمشهر رو تونستند پس بگیرن ، من کلید بصره رو بهشون میدم
در طول جنگ صدام چندین بار برای روحیه دادن به سربازاش از این مزخرفات گفته بود
ولی هیچ وقت عمل نکرد و بعد باز پس گیری خرمشهر، کلید که نداد ، درب بصره رو هم چهار تخته کرد
بعد خرمشهر ، دنیا به دست و پا افتاد که هر طور شده جلو ایران را بگیرید که اگه پاش به بصره برسه مردم
عراق به ایرانی ها میپیوندند و کلک صدام کنده ست
تا خرمشهر ما با ارتش بعث عراق میجنگیدیم از اونجا به بعد تا آخر جنگ با تمام دنیا جنگیدیم
همه به میدون آمدند هر کس هر چی داشت کمک کرد تا صدام شکست نخورد اون کسی که پول داشت پول
داد اون کسی که تجهیزات داشت اون کسی که نیرو داشت همه دنگ دونگی ریختند روی هم اما
چون خدا با ما بود ماست نتونستند بخورند البته ما رو مجروح کردند دست و پای مارو قطع کردند خانه رو بر
سرمون خراب کردند
ولی آقا بالا سر ما نشدند ، ذلیل مون نکردند ، با همون بدن مجروح همچنان ایستاده ایم
بقول حضرت امام خمینی رحمه الله علیه که هر چه داریم ببرکت وجود این مرد بزرگ است ؛ فرمودند :
مسئله فتح خرمشهر یک مسئله ی عادی نبود
وقتی ملتی در سایه ایمان و توکل به خدا ، وعده ها ی الهی رو باورکند، مطیع رهبری،سخت کوش و مقاوم
باشد ،البته که امداد الهی شامل حالش خواهد شد، این وعده ی صریح قرآن است
یادمان نرود
آن روزی که ما نبودیم ، انسانهایی برای ما فدا شدند و این زندگی الان ما مرهون رزم و فداکاری آنهاست
جنگ را درشت نوشته ایم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما درست ننوشته ایم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
براستی چرا بعضی از جوانان امروز ،به
تاریخ جنگ که در قالب یک دفاع مقدس
اتفاق افتاد و مملو از درس ،عبرت و سرفرازیست،عنایت ویژه ای ندارند؟؟؟
علت چیست ؟؟؟
مقصر کیست ؟؟؟
چکار باید بکنیم ؟؟؟
من میدونم ، اما خیلی بهتره که خودتون بگید ، از چی ناراحتید ؟
چرا از برنامه های مذهبی و خصوص دفاع مقدسی حال نمیکنید ؟
چرا اگه عمو پورنگ جایی برنامه اجرا کنه بیشتر شرکت میکنن تا .....
عیب کار کجاست ؟؟
من مطمئن هستم در اصل موضوع هیچ گله ای ندارید ، اما
چه چیزهایی از نظر شما باید توی این مراسم رعایت بشه ، که نمیشه ؟؟؟
چرا نظراتتون رو به مسئولین برنامه ها نمیگید ؟؟؟
چرا از راه خودش اعتراض تون رو به گوش چهار نفر بزرگتر نمیرسونید ؟؟؟
وقتی شماها هیچی نگید کی باید اشکالات رو اصلاح کُنه ؟؟؟
چرا نمیپرسید ؟؟؟
چرا سئوالاتتون رو توی کله تون مثل سرکه ی 7ساله نگه میدارید و مطرح نمیکنید ؟؟؟
بدتر اینکه این سئوالات رو هی توی سر مرور میکنید و خودتون جواب میدید و باعث عذابِ خودتون میشید!!!
من علی رغم اینکه شما جوونا رو خیلی دوست دارم اما از این اخلاقتون اصلا حال نمیکنم
گاهی که توی برنامه هایی که دارم ، داد میزنم سئوالی ندارید ؟ خیلیاشون توی چشمای من نگاه
میکنن اما ساکتند ! من که میدونم حرف دارن ! مگه میشه یک جوون دانشگاهی ، یک طلبه ،....سئوال
نداشته باشه ! اما تا از در خارج میشم ، با خودشون حرف میزنن و قرُقُر میکنن وبقول کاشمریها:
سروا گویا دارن
اگه شماها نگید ، هم پیش خدا مسئولید و هم در کارای اشتباهی که احیانا انجام میشه شما هم شریک
هستین ،،،،،، اگه شماها نگید ، اشکالات برطرف نمیشه !!!!!!
لااقل به من بگید تا از طرف شما مطرح کنم
شما جوونا چتونه ؟؟؟ چرا بعضیاتون اینقدر اخمویید ؟؟؟ بیست سالش نشده ،صورتش پر چین و چروکه
همش تو دلش میریزه !!! این از مرام یک جوون باصفای مسلمون ایرونی بعیده ،،،،،،،،،،
من منتظرم ، تا حرفای قشنگتون رو بشنوفم ، منظورم از قشنگ همون انتقادات سازنده
برای من خیلی مهمه
هر چه دل تنگت میخواهد ، بگو
این مطالب رو پیرو مراسم ایام سالروز واقعه ی بزرگ فتح خرمشهر با آن اهمیت بزرگی که در تاریخ ما دارد،
اما شاهد برخوردهای سرد ،بی روح و بی توجهی بعضی از جوونای عزیز و مسئولین و کارکنان تشکلها
میباشم ،نوشتم
ازبس این مطلب مهمه گرچه شاید زیاد طولانی نباشه ، ولی بخاطر دقت بیشتر و تامل خوانندگان عزیز
جداگانه در یک پست نوشتم
خواهش میکنم همین ۵ پست اوستا عبدالوهاب رو به دقت بخونید
چه حالی پیدا کردید ؟
چه فکرایی به سرتون زد ؟
چه تصمیمی گرفتید ؟
من اصلا و ابدا روی این مطالب و حتی مطالب دیگم زیاد فکر نکردم که چه جوری بنویسم یا .....
همون مشاهدات خودم رو از روی دلسوزی روی قلم میارم
حیفم میاد شما دوستان خوبم ، این قصه های زیبا و مستند رو نخونید و این نوع زندگی ها رو نشناسید
باور کنید ، حالا که خودم خوندم حس عجیبی بهم دست داد ، صادقانه میگم
بعد نماز ظهر امروز جمعه ، فکر میکردم که :
کجایند تشکیلاتهای فرهنگی ، متولیان امر !!!!!!!!!!
آیا نباید این شخصیتهای ساده و بسیار کار ساز و تاثیر گذار از رسانه ها معرفی بشن ؟ تا الگوسازی بشن؟
آیا نباید این نوع زندگی ها در قالب فیلم و سریال باز سازی بشه ؟
آیا نباید اینها برای نوجوانان درس بشه و آموزش داده بشه ؟
نمیدانم ، به کجا داریم میریم ؟
صدو هشتاد درجه پشت کردیم به فرهنگ زیبای خودمون ، و دنبال تجملات بیخودی و دست و پاگیر که روز به
روز در حال بدبخت کردن جامعه است ، میدوند !!!!!!!!
عبدالوهاب یک عمر با کمترین بودجه ساده ترین ابزارها ، اما بیشترین خدمت را کرد
آیا روش اوستا عبدالوهاب ها نمیتونه در کنار صنعت پیشرفته امروز ، کار ساز باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به راستی گله ها و نارضایتی اکثر مردم از تشکیلاتهای دولتی و ... از چیست ؟
قسم میخورم اگر روش کار اوستا عبدالوهاب و روحیه ی امثال او ۲۰درصدش نه صددرصد بر مجموعه های
علمی ، اقتصادی ، خدماتی ...حاکم بشه ، مشکلات صفر خواهد شد !
شما را بخدا ، به داد این فرهنگ اصیل ایرانیان مسلمون برسید که در این تهاجم ناجوانمردانه ی غرب در حال
نابودیست
همه چیزمون داره غربی میشه ، تو خالی و پوک
نوع غذاهامون ، نوع لباس هامون ، هم از جنسش ، هم نحوه دوختش ،
لوازم زندگی خیلیاش اضافه است اما برای کلاسش کلی جا رو شلوغ کرده و توی این اجاره نشینی هی از
این خونه به اون خونه ، یارو خونه نداره همش دنبال مدل مبله
خدا وکیلی ، خودمون به خودمون عذاب میدیم ....
یادش بخیر ... اون زندگی های قشنگ ، اون غذاهای ساده ، اشکنه های خوشمزه ، کشک و بادمجون
اون زیلوهای خنک در تابستون و گرم در زمستون
من که الان سعی میکنم با همون فرهنگ زندگی کنم ، لب به این آت آشغالا نمیزنم ،
به خدا خیلی حال داره ، بیاییم برای خودمون زندگی کنیم و لذت ببریم
اگه مدرکمون بالا میره به مردم قیافه نگیریم خادم مردم باشیم . به ماشین به خونه فخر فروشی نکنیم
بیاییم با فرهنگ پدران خود آشتی کنیم و آرامش و آسایش و صفا رو به خونه ها برگردونیم
آی صدا و سیما ، آی متولیان فرهنگ آی مبلغین بی عمل ... اینقدر جامعه رو طرف تجملات سوق ندید ....
بذارید مردم راحت باشند ، هی سیخ نزنید ، قیامت گُرز آتشین خواهید خورد ، به مردم نامردی نکنید
بچه ها ، سلام
و اما اوستا عبدالوهاب خودمون
ولش کن این بازیهای سیاسی رو، آخر همه ی این سیاسی بازیهای بی دیانت ،حق الناس و جهنمه....
حضرت علی علیه السلام با اون عظمت میفرماید:
همین دنیایی که شما برای رسیدن بهش اینقدربه هم ظلم میکنید نزد من از آب بینی یک بُز بی ارزش تر
است ، مگر حقی را اقامه کنم
خوشبحال همین آدما که با یک زندگی ساده و یک سرمایه ناچیز چه خدمات بزرگی رو به بندگان خدا میکنند
قیامت هم سرفرازند
یک مغازه سلمونی 3×2 قدیمی ، نه دفتری ، نه دستکی و نه رنگ و لعابی
وبدون اختصاص بودجه های میلیاردی اما بسیار مؤثر و کار ساز در ترویج فرهنگ اسلامی و دینی و گره
گشایی از مشکلات مردم
ایکاش سازمانها و تشکیلاتهای عریض و طویل با آنهمه دب دبه و کب کبه ، که قرار است مشکلی رو از مردم
حل کنند لااقل هر طبقه اش ، نمیگم هر اتاقش ، به اندازه ی همین مغازه سلمونی کارایی داشت !!!!!
اون همه کارمند ، بودجه ، هزینه و.... آخرش چی ازش در میآد ؟؟؟؟ نارضایتی . پارتی بازی . حق کشی .
اسراف بیت المال ، آفتابه لگن ده دست . شام ُ نهار هیچی
میدونید اشکال کار کجاست؟؟؟؟؟
جوابش فقط دو کلمه ست ، که اوستا عبدالوهابها رعایت میکردند....
اوستا با همه ، از کوچک تا بزرگ خوش برخورد و مهربان بود قبل از همه سلام میکرد حتی به بچه ها....
همه به او احترام میگذاشتند ، نه از این احترامهای توی بعضی ادارات از روی اجبار، بلکه با عشق و علاقه
فقط همین را بگم ، شما خودتون آخرش رو بخونید
گردن کلفتهای کاشمروعموهای محلات ، پاشنه کفش خوابیده ها به محض دیدن اوستا ، دست به سینه با
همون لهجه عمویی :
سامُ علیکُم اوستا ، چاکریم .....
اوستا هم با چهره ی گشاده جواب میداد : علیک سلام عموجان....
او فوق العاده به نماز اول وقت اهمیت میداد، آنهم به جماعت
نزدیک اذان که میشد ، مشتری قبول نمیکرد ، میگفت :
اگه عجله دارید ، بعدا . والا با هم میریم نماز ، بعد از نماز ،درخدمتم ، حتی از ساعت صرف نهارش میگذشت
اما چون گفته بود بعد نماز . هر چه هم طول میکشید تا کار او رو انجام نمیداد به خانه نمی آمد
بیشتر از گرسنگی شکمش، جوش نمازش رو میزد، نماز که میخوند ، آروم میشد
خیلی وقتها میدیدم ، اوستا ،عبا بدست ،توی کوچه و خیابون با عجله میدوید وحتی جواب سلام ملت رو
در حال دویدن میداد ، تا به نماز جماعت برسه
اگه یک چک سفید امضاء بهش میدادی میگفتی
حالا امروزه رو بی خیال نماز جماعت اول وقت بشو ! با حالت افسوس بهت میخندید
در عمرش نه ریشش رو تیغ زد و نه ریش کسی رو تراشید
نه ادعای دین داری داشت و نه کسی رو بخاطر لغزشی سرزنش میکرد
جالب اینکه کلی رفیق ریش تراش هم داشت
همه او را دوست داشتند
اشتباه نکنید ، منافق نبود ، با محبت بود
نه کسی رو به زور به بهشت میبرد و نه هلش میداد توی جهنم
وظیفشو انجام میداد ، کاری به نتیجه اش نداشت
به امید روزی که فرهنگ زیبای گذشتگان با علوم پیشرفته ی امروزی عجین شده و به جوانان منتقل گردد
ونسل امروز درکنارپیشرفت صنعت وتکنولوژی،از فرهنگ اصیل خودوانسانیت وخدمت صادقانه،فاصله نگیرد
به امید شکوفایی هر چه بیشتر روحیه ی خدمت و تلاش در سال جهاد اقتصادی
که حقیقتا کار اوستا یک جهاد اقتصادی بود
بچه ها سلام ، از یک سوراخ دو بار گزیده نشید
علیرغم میل باطنی اصلا نمیخواستم وارداین مباحث بشم ،اما درمقابل این همه هجمه و نامردی و تبلیغات
سو و مخرب،از سوی بعضی افرادبا وجاهت،ضمن تعجب ،از این همه غفلت و حماقت ،انگشت بدهانم .
لذا احساس کردم سکوت یک گناه وکمک به ظلمی ست که یک عده با غرض واز روی مرض برای رسیدن به
پست و مقام به اسم حزب الله و ولایتی ، با شایعه پراکنی و دروغ پردازی و بزرگ نمایی نقاط ضعف،
و بقول رهبر معظم :
تبدیل کردن مسائل دسته سوم و چهارم به اول
به دنبال اهداف سیاسی گروهی حزبی ، دنیایی و شیطونی خود هستند،چقدرهم عجله دارن بدشون نمیاد
انتخابات زود هنگام برگزار بشه !!!!!!!! از هول حلیم یه وقتی توی دیگ نیفتند!!!!!!!!!!
وبا تحریک عواطف جوانانِ پاک طینت ، که تجربه ندارند
آب را به آسیاب ستاد انتخاباتی خودبه هر قیمتی هدایت میکنند
حقیر با کوله باری از تجربه ی چهل ساله ازدوران طاغوت گرفته تا انقلاب و جنگ و بعد از آن درعرصه های
مختلف مسئولیتهای اجرایی و فرهنگی زیادی داشتم ، سختی،سستی های زیادی،آدمهای جور وا جور
زیادی توی این چند سال دیدم با وجاهتهای مختلف از آخوند گرفته تا کت شلواری و تا رزمنده ی بسیجی و
سپاهی وکاسب و تاجر و مدیر و مداح ..........
خیلیهاشون با ظاهری آراسته ، معایبی در سایه ی محاسن
با بکار بردن جملات عوام پسند ، شرکت در محافل مردمی ، نماز جمعه ها ، یادواره های شهدا ،
خصوص شهدای گمنام .....اهداف جناحی و مادی خود را دنبال میکنند
و بقول معروف : نان را به نرخ روز می نوشند!!!!!!!!!!!!!!!
من از بیگانگان هرگز ننالم .....
تا دیروز در جبهه ای دیگر و امروز در مسندی زیبا و ناز عوض خدمت به مردم دائم به فکر ارتقا جایگاه و مقام
پیش اونا جنگ که تموم شد همه چیز تموم شد لباسهای خاکی رو همراه با فرهنگش از تن بیرون آوردن
کم کم از ارگانهای انقلاب بیرون آمدن،کاش فقط قیافه هاشون عوض میشد، فکراشون قاطی پاتی شد
شدند،تاجر،فعال سیاسی، شهردار، فرماندار،مدیر شرکتهای تجاری وسیاحتی ،دبیرتشکلهای سیاسی
ازصدقه سری بسیجیان بی نام و نشون توی مردم معروف شدن ،اما همه ی اونا رو ول کردن و رفتند پی
دنیای خود.
حب جاه و مقام ، کر و کورشون کرد
حق را زیر پا میگذارند ، به هر قیمتی میخوان ریاست جمهور یا نماینده ..... بشن
خودشون هم میدونن این لقمه ی بزرگیست و توی گلوشون گیر خواهد کرد
اما پیر آدمیزاد بسوزه ، که چه موجود عجیبیست وقتی غافل میشه از قیامت و مرگ
البته طفلکی ها از بس شیفته ی خدمتند تشنه ی قدرت شدند !!!!!!!!!!!!!!!! خنده
و برای رضای خدا ، معصیت میکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آیا نباید ازگذشته عبرت بگیرید ؟ آنها که در عرش بودند، ندیدیدچطوری تا فرش سقوط کردند؟
و آن گمنام بی نام و نشان و مخلص،آنقدر عروج کرد که تمام زمینیان به بزرگی او اعتراف دارن و آنها که
حسودند و زیاده خواه ، در دل حیرت زده اند
بدبخت تر از خودشون اون آدمایند که ، با اینکه میدونن ، طرف لایق نیست اما چون وعده هایی بهشون داده
میرن زیر بیرقش و در گناه او شریک میشن و پا روی حق میذارن
گوششون هم بدهکار هیچ حرف حسابی و حتی فرمایشات رهبری نیست
تا جایی که برای نظام ، رهبری و مردم خط و ربط تعیین میکنن
با انداختن یک چفیه به دور گردن ، شانه به شانه ی رهبری ، در محضر او دو زانو مینشینند، اما باز کار
خود رو انجام میدن، به رهبری ،به مردم ،به جوونا ، به پیکر شهدای گمنام ،برای رسیدن به پست و مقام
زیرکانه و موزیانه نزدیک میشن و اظهار ارادت میکنن ، ولی اونایی که بصیرت دارن ، میگن :
خودتی داداش
یکی از جاهایی که بصیرت به درد میخوره ، همین جاهاست ، با چهار تا ادا اصولی که در میارن
گول نخوری
بیخودی نیست که رهبری تاکید دارند حق را بشناسید
و در جایی دیگر میفرمایند :
دربسیاری از اوقات یک مسئله اصلی در کشوروجود دارد که همه بایدهمت کنند و به سراغ این مسئله
اصلی برن و باید مسئله کانونی کشور این باشد
ناگهان میبینیم از یک گوشه ای یک صدایی بلند میشود، یک مسئله حاشیه ای درست میکنند، ذهنها
متوجه او میشود مثل این است که:
در یک مسافرت مهمی ، کاروانی ، قطاری دارد حرکت میکند ،هدفش رسیدن به یک نقطه خاصه
ناگهان ذهنها رو مشغول کنند به یک چیز حاشیه ای در بیابان و از راه باز بمانند یا احیانا امکان ادامه ی
حرکت هم از آنها گرفته بشود
مسائل حاشیه ای نباید به میان بیاد
سال جهاد اقتصادی سال مسائل اصلیه ، نگذاریم به هر دلیلی ، مسائل فرعی انرژی کشور را بگیرد
*************************************************************************
مردم اونقدر فهیمند و باشعور که متوجه میشن ، اما یکی مثل من میگه و مینویسه ، ولی خیلیها چیزی
نمیگن حرفشون رو پای صندوق رأی ، به روی برگه مینویسن و آن هم
کاندیدای اصلح
بیخودی زور نزنید و اینقدر فریب کاری و پول خرج نکنید ، اینجا ایران است ، نه آمریکا
صادق باشید
هر کس فکر کنه مردم متوجه نیستن و نمیفهمن ، مطمئن باشه در کمال نفهمیست
زنده باد حق و عدالت